در کمال سادگی و بدون هیچ قصد و غرضی فریاد زدم:
-یعنی تو میگی شب ها وقتی همه خوابیدن ما می تونیم روحمون رو مثلا بفرستیم اتاق مامان بابامون ببینیم چیکار میکنن؟
باوربفرمایید...به جان خودم ..به پیر به پیغمبر ،من اصلا قصد بدی نداشتم یعنی تا وقتی جمله رو به طور کامل ادا نکرده بودم خودمم نمیدونستم که چه معنی می تونه داشته باشه...من قصد دیگه ای داشتم والحمدالله دراین دوره و زمونه ذهنا همه منحرف...
خلاصه سرتون رو درنیارم چیزی که بعدازاون یادمه منفجر شدن کلاس و چهره سرخ شده ای آقای معلم بود که سعی داشت خنده اش رو قورت بده که اتفاقااصلا موفق نشد
ومن با اجازه معلم سریع کلاس رو ترک کردم....بعد ازاون ماجرا من چطور توی کلاس حضورپیدا کردم وچطور تونستم تو روی اون معلم نگاه کنم...دیگه الله اعلم!