احساس میکنم دیگه نمیتونم ادامه بدم
شوهرم به راحتی منو شخصیتمو دلمو غرورمو میشکنه
حتی رعایت اینک باردارم هم نمیکنه. سرهرچیز کوچیکی عصبانی میشه و قاطی میکنه...همیشه هم منو مقصر میدونه ولی من همیشه سکوت میکنم
جواب توهیناشو نمیدم. با اینکه خودش مقصره من همیشه واسه اشتی پیش قدم میشم چند ساعت بعدش
ب یاد ندارم حتی یکبار خودش پیشقدم شده باشه عذر خواهی کنه بخاطر توهیناش. ب یاد ندارم وختی بخاطر رفتاراش گریه میکنم حتی یکبار منو اروم کرده باشه. من کلن هیجده سالمه چهارماه از عروسیم گذشته و دوماهه و نیمه باردارم.
خسته شدم...
دیشب طبق معمول هرچی دلش خواس سر یه چیز کوچیک گفت از ناراحتی دل درد بدی گرفتم گذاش رف بیرون حتی ب صدای ناله هامـنیومد ببینه چمه. بعد اینک اومد گفتم دارمـمیمیرم گف ب جهنم تقصیر خودته میخاسی گریه نکنی.....😔