امروز صبح داشتم میرفتم کلاس یهو سر راهم سبز شد ، حالش خوب نبود ، بهش گفتم اینجا چیکار میکنی خوبی؟ تو خیابون سرم داد کشید گفت برو تو ماشین رفتم خیلی عصبی بود نگرانش شدم گفت چی تو سرته؟ نمیدونستم چی داره میگه هیچی نگفتم مدام میگفت که نمیزارم پای کسی تو زندگیت واشه و اینا گفتم ینی چی مگه من خواستم پای کسیو تو زندگیم باز کنم؟ گفت که پس مامانت امروز چی گفته؟
منم نمیدونستم اصلا این جریانو گفتم چی گفته گفت خودتو به اون راه نزن دعوامون شد روم دست بلند کرد باورم نمیشه الانم خودش حالش اصلا خوب نیست مامانش زنگ زد بهم دارم دیوونه میشم مامانمم نمیدونم چی فهمیده دیگه نمیزاره اصلا برم بیرون ، دارم دیوونه میشم 😭😭