2777
2789

من وخونواده شوهرم تو يه ساختمانيم و چون حال و روزم بعدمنفي شدن اي وي اي فم  زيادخوب نبود ودل ورمق هيچي رونداشتم از سرمجبوري هم سركار ميرم يجورايي افسرده شده بود وحرفا وتوهين هايي كه تو حساس ترين دوران انتقالم و٣روز اولش از طرف مادرشوهرم ايجاد شده بود وازش متنفر شده بودم كارايي خيلي بدي باهام كرد بعد انتقالم بجاي اينكه بهم دلداري بده و با اينكه ميدونست مشكل نازايي ازپسرشه فقط سه روز نتونست مراعات كنه  ودعوا به پا كرده بود بعد اون نميومدم پايين تا نبينمش  اونم مثلا چون سركار ميرفتم افطاري اگه غذا درست ميكرد زنگ ميزدشوهرم وميفرستم ومنم تودلم ميگفتم حتما من دارم زياده روي ميكنم شايد ته دلش خوب باشه ولي

واسه سلامت ني ني هاي توشكمم دوتاصلوات ميفرسيننن😘😘😘😘خداجونم شكرت

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهرمم سربازه ودرحال خدمت .. تودلم ميگفت شايد ببخشمش ببين چقد خوبه غذا ميفرسته وبفكرمه منه احمق

واسه سلامت ني ني هاي توشكمم دوتاصلوات ميفرسيننن😘😘😘😘خداجونم شكرت

منم هروقت بخوام افطار واسه واسه پدر شوهرم بفرستم فقط به نیت یک نفر اونم پدرشوهرم میزارم،نه اون زن چاقالوو،وبی ادبش(زن بابایه شوهرم)

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

از اينكه نفرينش كردم وميكردم بخاطرغذايي كه ميفرست عذاب وجدان داشتم البته هميشه ب همسرم زنگ ميزنن واسه غذا نه من .. ميگفتم حتما اون موقعه عصباني شدن اوناروگفتن  و.. اما امروز فهميديم من احمق چقدساده بودم ودلم روشن

واسه سلامت ني ني هاي توشكمم دوتاصلوات ميفرسيننن😘😘😘😘خداجونم شكرت

امروز وقتي همسرم ازپادگان اومد بهش گفتم عزيزم نون بخر امروز ميخام افطار درست كنم و يكم چيز ميز بخر اونم گفت باشه اما بلافاصله گوشيش زنگ خورد پدرش بود و باعجله وفوش دادن ب زندگي لباساشو پوشيد رفت وگفت

واسه سلامت ني ني هاي توشكمم دوتاصلوات ميفرسيننن😘😘😘😘خداجونم شكرت

مادرم مثل هر افطار ميفرسته عزيزم من ميرم. وافطار نميام وتوخونه نون روغن هيچي نبود ...

واسه سلامت ني ني هاي توشكمم دوتاصلوات ميفرسيننن😘😘😘😘خداجونم شكرت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792