اگه جای مامانم بودم............
ببشتر به خودم اهمیت میدادم
مادرا حروم شدن پای ما از بس از خودشون گذشتن
اسمش روشه مادر😢
وسایل موردنیازمو یه جای راحت میذاشتم تا بچمو سردرگم نکنم😣
بیشتر هوای دخترم داشتم...مخصوصا مالی
انقدر خودمو فداي بچه ها شوهر و زندگيم نميكردم
كاشكي يكم فكر خودش بود
هيچوقت اجازه نميدادم دخترم تو سن ١٨سالگى ازدواج كنه بهرطريقى بود جلوشو ميگرفتم نه اينكه حمايتش كنم
هیچ وقت به خاطر هوی هوس دخترامو ترک نمیکردم
طلاق میگرفتم
ای کاش مادرم این کارو کرده بود
نمیزاشتم دخترم چشم بسته ازدواج کنه...براش خیلی چیزا رو توضیح میدادم
از شوهر داری و خونه داری ....
اگه من جای مامانم بودم با دقت بیشتری بچه هام رو بزرگ میکردم و به اونا اعتماد به نفس میدادم
نه اینکه بچه هایی بار بیارم که نتونن حرف دل و مشکلاتشونو باهاش در میون بذارن
مامانم یکسری افکار خشک و غیر قابل انعطاف داره
تو بزرگ کردن و مراقبت من که بچه اولشم که خیلی جاها کوتاهی کرده که قابل گفتن نیست
من هيچ وقت نميتونم جاي مامانم باشم 😞😞😞😞😞از مهم ترين چيز زندگيش
كه جواني گذشت تا من به خواسته هام برسم
من آگه جای مادرم بودم دق میکردم بخدا .خیلی عذاب کشیده خیلی همه جوونیش همه عمرش همه سلامتیش پای زندگی منو داداشم و خواهرم سوخت .یه زندگی عذاب آور رو داره از سال 65تحمل میکنه که کمتر کسی این کارو میکنه.خدایا به حق بی دست کربلا روزای بعد از اینرو خوش کن بزار لااقل یه چند سالی طعم خوشبخت بودن رو بچشه کاری کن لباش بخندن
بیشتر محبت کلامی به فرزندانم ابراز میکردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
