یه همسایه داریم الان یه سالیه تو کوچه ما مستاجرن دوسه تا خونه با ما فاصله دارن خانمه شوهرنداره نمیدونم شوهرش مرده یا طلاق گرفته سه تا بچه داره دخترش بزرگه ویه دختر وپسر دبستانی هم داره من تاحالا بازنه هم صحبت نشدم ولی همیشه دیدم آدمای جور واجور به خونش رفت وآمد دارن همسایه ها همش پشت سرش حرف میزنن که معلوم نیست چیکاره اس و اینا زنه با حجاب وچادر رفت وآمد میکنه بیرون
امروز نزدیک افطار پسرم به هوا بچه ها رفت بیرون منم رفتم دنبالش همسایه ها هم که طبق معمول دم در خونه کناری این خانمه جمع بودن وحرف میزدن یهو زنه سرش را آورد بیرون وشروع کرد حرف زشت زدن به همسایه ها که به کسی مربوط نیست من چه کارم وبرید دختر وپسرا خودتونا جمع کنید و چندتا حرف رکیک دیگه هیچکسم چیزی نگفت
پسرا همسایه هم مشغول دوچرخه هاشون بودن یهو زنه اومد بره بیرون برگشت به یکی از بچه ها دری وری گفت که مثلا همسایه ها حساب کار بیاد دستشون پسره زبون بسته دهنش باز مونده بود دلم براش سوخت
منظورم از اینکه گفتم چادریه اینکه حفظ ظاهر میکنه منم تاامروز چیزی میشنیدم از همسایه ها میگفتم تهمت نزنید ولی وقتی امروز با کمال بی حیایی جلو پسرای جوون حرفای رکیک میزد گفتم عجب سلطه ایه بی حیا