2777
2789
عنوان

درد دل

331 بازدید | 29 پست

سلام قبلا هم بودم اینجا مجبور شدم کابریم رو بترکونم شوهرم گذاشته بود رفته بود و خیلی شیک خونه ننه باباش بود و اونا هم دریغ از یه زنگ که بزنن و بگن چی شده حتی خیلی رمانتیک به اغوش ننش برگشته بود بعد از سیزده سال زندگی اون هم گفته بود خوب کردی از همین دهات خودمون برات زن میگیرم و من هم مات که دوباره چی شده بماند 

با اجرا گذاشتن مهریه ام چیزی که فکرش رو هم نمیکردن سریع خانوادگی سرو کله شون پیدا شد که امان دخیل چرا طلاق چرا مهریه

خلاصه بعد از 5ماه اومد و حالا پا رو خر خره من گذاشته که باید مهرت رو ببخشی و طلاق بگیری بری خیلی هم عجله داره طفلی

من هم علاوه بر مهریه رفتم شکایت ترک انفاق کردم برای اون چند ماه شکایت کیفری حالا کسی تجربه داره بیاد بگه لطفا بهم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تجربه ای ندارم

ولی ظاهرا شوهر شما خیلی پررو تشریف دارن و فکر کردن زن دستماله هروقت پلش نخواست بندازه دور یکی دیگه برداره

ازشکایتت کوتاه نیا و تمام حق و حقوقتم بگیر

اگرم خواست باهات زندگی کنه حق طلاقم ازش بگیر

تجربه ای ندارم ولی ظاهرا شوهر شما خیلی پررو تشریف دارن و فکر کردن زن دستماله هروقت پلش نخواست بنداز ...

نهبابا چه زندگی طفلی عجله هم داره که بره کلی دروغ پشتم گفته بود تو این ده 15 روزه که اومده که من کار نمیکردم و خونه غذا نبوده و پیشش نمیخوابیدم همه دروغ و البته هیچ کس هم بهش نگفته حق داری که رفتی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792