2777
2789
عنوان

جنی چیزی میشناسین عایا؟؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 492 بازدید | 90 پست
خب این رو براتون تعریف میکنم لطفا مسخره نکنید. من خودم تازگیها فهمیدم جن بوده. این مال بچگیم هست ولی ...

همینجوریشم از نگاه گربه ها خوشم نمیومد دیگه اینجوری گفتی بدتر شدم

هر چه در فهمِ تو آید ، آن بُوَد  مفهومِ تو....      وزن اولیه : ۶۵  وزن کنونی:۵۸/۱۵۰  وزن ایده آل:۵۶   ترتیب کاهش وزن هفته اول ۶۴ هفته دوم ۶۳ هفته سوم ۶۲ هفته چهارم ۶۱ هفته پنجم ۶۰ هفته ششم ۵۹/۵ هفته هفتم ۵۹ هفته هشتم ۵۸/۱۵۰ ده روز بعد ۵۷/۵۵۰ هفته دهم  ۵۶/۳۵۰ هفته یازدهم بعد از سفر۵۵/۹۵۰ هفته دوازدهم ۵۵/۵۰۰ 
خب این رو براتون تعریف میکنم لطفا مسخره نکنید. من خودم تازگیها فهمیدم جن بوده. این مال بچگیم هست ولی ...

ادامه بده حواسم پیش توعه

هر چه در فهمِ تو آید ، آن بُوَد  مفهومِ تو....      وزن اولیه : ۶۵  وزن کنونی:۵۸/۱۵۰  وزن ایده آل:۵۶   ترتیب کاهش وزن هفته اول ۶۴ هفته دوم ۶۳ هفته سوم ۶۲ هفته چهارم ۶۱ هفته پنجم ۶۰ هفته ششم ۵۹/۵ هفته هفتم ۵۹ هفته هشتم ۵۸/۱۵۰ ده روز بعد ۵۷/۵۵۰ هفته دهم  ۵۶/۳۵۰ هفته یازدهم بعد از سفر۵۵/۹۵۰ هفته دوازدهم ۵۵/۵۰۰ 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب این رو براتون تعریف میکنم لطفا مسخره نکنید. من خودم تازگیها فهمیدم جن بوده. این مال بچگیم هست ولی ...

چقد ترسناک چشام پر آب شد

وقتی فهمیدم دنیا یه غوله زشته نشستم و ناخوناشو لاک زدم:)

خب یه بار من توی خوابگاه بودم تخت من خیلی لق و پق بود. میدونید یعنی تکون میخوردم جیر جیر میکرد برای همین من شبها به کمر میخوابیدم و دیگه تکون نمیخوردم. یه شب بچه ها خوابیدن من خوابم نبرد هنوز که دیدم یکی میله تخت من رو گرفته و عین وحشیها هی تختم رو تکون میده و محکم این کار رو میکرد من فهمیدم این عادی نیست آیه الکرسی خوندم بعد یه خورده دیدم ساکت شد بعد بلند شدم نگاه کردم دیدم ملت همه خوابن. خب تا اینجا من خود طرف رو ندیدم خب. 

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.

خب مورد سوم این دیگه حیاتی هست لطفا مسخره نکنید چون واقعا ناراحت میشم این یکی خیلی اذیتم کرد هنوز هم اثرش روم هست. یعنی ناراحتی و ترسی که به من منتقل کرد. 

من خیلی آدم بیش از اندازه شجاع و نترسی بودم در عین حال همیشه دوست داشتم بترسم باورتون میشه یه شب توی یه ساختمون چند طبقه تنها بودم در سرمای شدید در عین حال که باد زوزه میکشید و درها رو بهم میکوبید ولی من عین خیالم نبود. و این اتفاق همون جا برام افتاد البته چند وقت بعد که تنها نبودم. نصفه شب از خواب بیدار شدم خوابم نمیبرد. من نمیدونم چرا به ذهنم رسید که دستم رو بکشم روی میله کنار تختم چون شاید سرد بود نمیدونم بعد حس کردم دستم روی یه چیز نرم هست بعد می بینم یکی کنار تختم ایستاده 

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.

بعد فکر کردم هم اتاقیمه من از اونجایی که خیلی نترس بودم و منطقی و کلا توی فکر جن و این چیزها نمیرفتم هی میگفتم این دیبا نیست چون قدش کوتاهه و این مریم نیست چون مریم سفیده پس کیه کنار تخت من وایساده بعد دیدم دستش موهاش بلنده عین مرد و یه کم بالاتر دستش رو دیدم یه پیراهن چهار خونه تنش بود و آستینش رو هم تا زده بود دوزاریم افتاد که این یه مرده و امکان نداره هیچ انسانی این موقع شب وارد خوابگاه دخترانه که درش از بیرون قفله بشه. بعد اونجور وایسه کنار تخت. 

بعد من فکر میکردم این سریع میره پی کارش سرم رو برگردوندم به سمت سقف خب چون من داشتم به سمت پهلو نگاه میکردم بعد دیدم نرفت 

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.
بچه ها یه سوال ما تو خونمون ی سری چیزا گم میشه و دیگه پیدا نمیشه،یعنی دلیلش چی میتونه باشه؟؟من که می ...

والا این چیزا چون اثبات نشده نمیشه گفت راسته یا نه اصن نمیشه فهمید

وقتی فهمیدم دنیا یه غوله زشته نشستم و ناخوناشو لاک زدم:)
بعد فکر کردم هم اتاقیمه من از اونجایی که خیلی نترس بودم و منطقی و کلا توی فکر جن و این چیزها نمیرفتم ...

گرخیدم

هر چه در فهمِ تو آید ، آن بُوَد  مفهومِ تو....      وزن اولیه : ۶۵  وزن کنونی:۵۸/۱۵۰  وزن ایده آل:۵۶   ترتیب کاهش وزن هفته اول ۶۴ هفته دوم ۶۳ هفته سوم ۶۲ هفته چهارم ۶۱ هفته پنجم ۶۰ هفته ششم ۵۹/۵ هفته هفتم ۵۹ هفته هشتم ۵۸/۱۵۰ ده روز بعد ۵۷/۵۵۰ هفته دهم  ۵۶/۳۵۰ هفته یازدهم بعد از سفر۵۵/۹۵۰ هفته دوازدهم ۵۵/۵۰۰ 
بعد فکر کردم هم اتاقیمه من از اونجایی که خیلی نترس بودم و منطقی و کلا توی فکر جن و این چیزها نمیرفتم ...

خب بعد چی شد؟

وقتی فهمیدم دنیا یه غوله زشته نشستم و ناخوناشو لاک زدم:)

بعد دیدم که اومد بالای سرم صورتش رو گرفت نزدیک صورتم من چون ترسیده بودم با چشم نیمه باز نگاه میکردم دیدم صورتش سیاه و زشت بود و کلا مشخص بود که مرد هست. صورتش رو که نزدیک کرد یه صدای هووووووف داد ببین مثل اینکه توی یک لوله فوت کنی یا نی تو خالی همچین صدایی بعد من کل لحظاتی که این نزدیک بود توی دلم داشتم آیه الکرسی میخوندم ناگفته نماند من عادت داشتم هر شب بخونم حتی همون شب قبل از خواب. بعد دیدم که دیگه یهو غیبش زد بعد سریع از تخت پریدم پایین و همه جا رو نگاه کردم. ببینید این که میگن بگین بسم الله خب من چون هم تازه از خواب بیدار شده بودم اون هم به کمر خوابیده بودم و هم اینکه آدم میترسه اینقدر دهنش قفل میکنه که گفتن بسم الله به این راحتی نیست. تقریبا چند ماه پیش بود برای یکی تعریف کردم که سر رشته داشت و همیشه این سوال برام بود که چرا اون صدای فوت و خارج کردن هوا رو میداد بهم گفت میخواسته وارد بدنت بشه. من همش خدا رو شکر میکنم که نتونست وارد بشه وگرنه زندگیم رو خراب میکرد. خلاصه اینجوری. این هم بگم من اینجا هیچ تاپیکی نزدم و خوشم نمیاد از این مسخره بازیها فقط گفتم چون شما آدمهای قابل اعتمادی هستین براتون تعریف کنم 

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.
والا این چیزا چون اثبات نشده نمیشه گفت راسته یا نه اصن نمیشه فهمید

اخه خیلی عجیبه الان چند ماهه عینک مامانم گم شده خونه تکونی هم کردیم پیدا نشد،یا لباس داداشم جدیدا گم شده،خیلی چیزای دیگه،یه شب رفتم بیرون دو سه ساعت بعد برگشتم دیدم برقایی ک خودم روشن گذاشتم تا وقتی بر میگردم نترسم خاموش بودن البته این قضیه ماله سه چهار ماه پیشه و خانوادم مسافرت بودن

یه بار در دئودرانت دستشویی از دستم در رفت افتاد تو دستشویی ولی هرچی گشتم نبود چند روز بعد مامانم پشت بخاری تو اتاق خواب پیدا کرد،هرچی فکر میکنم ب نتیجه ای نمیرسم

بعد دیدم که اومد بالای سرم صورتش رو گرفت نزدیک صورتم من چون ترسیده بودم با چشم نیمه باز نگاه میکردم ...

اقا انقد ترسیدم بخدا

وحشت کردم

من فک میکردم جنا کاری بما ندارن

الان جرات نمیکنم بالا تختمو نگاکنم

هر چه در فهمِ تو آید ، آن بُوَد  مفهومِ تو....      وزن اولیه : ۶۵  وزن کنونی:۵۸/۱۵۰  وزن ایده آل:۵۶   ترتیب کاهش وزن هفته اول ۶۴ هفته دوم ۶۳ هفته سوم ۶۲ هفته چهارم ۶۱ هفته پنجم ۶۰ هفته ششم ۵۹/۵ هفته هفتم ۵۹ هفته هشتم ۵۸/۱۵۰ ده روز بعد ۵۷/۵۵۰ هفته دهم  ۵۶/۳۵۰ هفته یازدهم بعد از سفر۵۵/۹۵۰ هفته دوازدهم ۵۵/۵۰۰ 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز