من خاله های خودمو میبینم اتیش میگیرم.
جونشون واسه نوه در میره......تا این حد که نوه هاشون رو نگه میدارن عروسه انواع کلاس هارو میره.....و ادامه تحصیل میده......یا کم کسری های عروس رو میخرن که خونشون تکمیل باشه......خالم وقتی پسرش از بیرون میاد دستش پره درو باز نمیکنه...میگه برو اول وسایلتو بزار بعد بیا.....ولی مادر شوهر چشم دریده من دنیا رم میاری براش همش میگه مگه ما ادم نیستیم.....زنت میخواد من نه.....تو خونه تو نیازه ما نه.....زنت گردش پوشیدن میخواد ما ادم نیستیم...........اصلا الانم یادم میاد....اتیش میگیرم....اون یکی خالم عروسش ۱ماه دیگه زایمانشه از روزی که جواب ازمایش گرفتن خوابونده تو خونه خودش......تازه تو عروسیشون کادوی عروسی یه خونه مستقل دادن بهشون در حالی که ۳تا واحد خالی داره تو ساختمون اش ...گفت جوونه دلش مستقل بودن میخواد...الانم که حاملس..بابای دختر وضعش زیاد خوب نیست....خودش همه سیسمونی رو خریده از یه مادر ام بیشتر خریده....شما بگید....سوختن داره
جدای همه اینا.....این همون خاله ای هست که ۴سال زیرپام نشست عروسش بشم....😥😥😥😥