عروس غریب به من میگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه نشون بدی که ناراحت شدی اونا فکر میکنن خیلی مهم و با ارزشن که ناراحت شدی

اصلا برات مهم نباشه

چون واقعا ارزش نداره.من از خدامه که دست از سرم بردارن و چیزی از زندگیشون ندونم

تا این حد واسم بی‌ارزشن...

اما شوهرتو توجیه کن ،بلکه به غرورش برخورد و با عرض پوزش، دیگه دهن دلقی نکرد

اره والله هنگ ميكنم اينارو ميبينيم 

خدايي سمت ما پس خيليييي خوبه مادر شوهر غذا درست كنه رختخواب عروسو بزاره جمع كنه واسش هي كادو بگيره يا ميون دوستاشو تو محل هي از عروس تعريف كنه اصلا مورد داريم عروسيا صرف شام ميشه مادر شوهر دست عروس رو ميگيره اول بشقابشو پر ميكنه يا با دختراش نرقصه با عروسش چندبار ميرقصه!!!خدارو هزار بار شكر همچين چيزايي نداريم تو اطرافمون

بی خیال بابا بهتر از این فرصت استفاده کن به شوهرت بگو نگا اونا حتی ازدواجشونم به کسی نمیگن چون درستشم همینه ( الکی مثلا) بعد ما هر اتفاقی می افته صاف میریم میزاریم کف دست مردم هم قضاوت میشیم هم دخالت یا چشم میخوریم 

از فرصت استفاده کن تا تنور داغه شوهرتو بپز که دیگه حرف جا به جا نکنه اصلا

عکس العمل شوهرتو بگو.اون لحظه چه واکنشی نشون داد؟

کلا رفتارت رو تغییر بده یجوری که بفهمن اصلا واست مهم نیستن

مثلا میری خونشون دست به هیچی نزن خودت رو با بچت سر گرم کن

چرا؟؟؟

واسش مهم نیست که خواهرش بدون اطلاعش نامزد کرده؟؟؟؟

مگه میشه؟؟؟

مگه داریم؟؟؟؟

شمادهم از این به بعد هیچی رو بهشون نگید.

با شوهرت حرف بزن، هماهنگ‌کن، اصصصصصلا دیگه چیزی ازتون ندونن.

مثلا نگید دارید میرید مسافرت.

بچتون به دنیا اومد خبر ندید، تا خودشون خبر دار بشن.

خونه خواستید بخرید حواستون باشه هرکی فهمید اونا نفهمن.

داقعا راست میگن که با همه آدما باید مثل خودشون رفتار کزد

چه خوب.فرهنگشون عالیه

خواهر شوهرمنم بامن همین کارو کرد سر بچه اولش که باردار شد اومد جلو من ناز میومد که ویار چیکردم چون میدونست ما واسه بچه دار شدن مشکل داریم سربچه دومش با اینکه 4ماهش بود اکمد خونم ازم مخفی کرد اون موقع من بچه داشتم گفت خجالت کشیدم بگم کفتم چطور وقتی ما مشکل داشتیم خجالت نکشیدی

شما مال کدوم شهرید؟ کدوم منطقه؟

    جدی میگی؟  

احتمالش هست شوهرت در جریان بوده اما از شما مخفی کرده؟