با مامانم داخل شهر بودیم
برادر شوهرمو دیدیم احوال پرسی کردیم
گفت بدبخت کاخ شما که هنوز درست نشده
شوهرم داره خونه میسازه یک ساله
بدون هیچ پشتوانه ای بدون هیچ حمایتی هیچ وامی
تک و تنها
خب تو این گرونی مگه میتونه دو روزه درست کنه
واقعا ناراحت شدم
گفتم از برادرت بپرس
حالم خیلی بده گریه ام گرفت اونم پیش مادرم کلی خجالت کشیدم
دلم میخواد دفعه بعد کسی چنین حرفی بزنه بگم شماره کارت میدم خیلی نگرانی پول واریز کن زودتر برم سره خونه زندگیم
😔😔😔😔
یا بگم ماشاالله پدرتون چس تومن ارث نزاشته فقط بچه آورده
خسته ام از تیکه های بقیه
هیچ مناسبتی هیچ کاری برام نکردن انگار نه انگار عروس دارن
بعد تیکه میندازن و میخندن