2777
2789
عنوان

رفتن همسرم به خانه همسر سابق برای دیدن بچه هاش

| مشاهده متن کامل بحث + 42171 بازدید | 445 پست
خواهر یا مادر شوهرت در دسترس نیست؟ با یکی از اونا بره برای سر زدن

همسر سابق اصلا کسی رو جز همسرم راه نمیده

خیلی با مادرشوهر و خواهرشوهرم مشکل داره

درصورتی که مادرشوهر و خواهرشوهرای ماهی دارم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بیشتر از موضوع به نحوه بیانت توجهم جلب شد

اینجا معمولا خیلی بد درباره این چیزا حرف میزنن اما شما چقدر قشنگ و بی طرفانه موضوع تعریف کردی

حق داری ناراحت بشی عزیزم اما دلیلتو به همسرت بگو ولی دیگه اصرار نکن

به هرحال یکم الان شرایط خاص هست بخاطر اینکه گفتی بچه ش مریضه

اینکه میگم اصرار نکن فقط بخاطر اینه که بین خودتون دلخوری پیش نیاد چون همسرت الان هرچی بگی نمیتونه متوجه شه چون هدفش فقط دیدن بچه س و ممکنه فکرکنه بهش بی اعتمادی

خخخ پس من اگه بخام از شوهرم جدا بشم و شوهرم اگه بره ازدواج مجدد کنه ک حتما میکنه چون خونوادش مجبورش ...

عزمزمه من راجع به همسرت و زندگی شما اصلانی ندارم.


همسر من به خاطر بچه ها با همسر سابقش، مدام در حال مکالمه و پیامک هستن و من مشکلی ندارم بابت این قضیه

به خاطر همین خیلی رابطم با همسرم خوبه

ولی این که بخواد وارد منزلشون بشه برام کمی سخته


همسر سابق اصلا کسی رو جز همسرم راه نمیدهخیلی با مادرشوهر و خواهرشوهرم مشکل دارهدرصورتی که مادرشوهر و ...

ای بابا

خودتون برین چی؟ البته هم خودتون هم اونا معذب بشن احتمالا ولی اینم یه راهه

یا مثلا شما بگی توی ماشین منتظر میمونم بیا

اگه آدم امنی نبود اصلا شما رو در جریان نمی ذاشت

از ما بپرس ک بگوییم درد چیست مشتی صغیر مصلحت عام میکنند🤍 ترومای من این بود ک باید از خودم در برابر کسایی دفاع میکردم ک قرار بود مراقب من باشند

فاز کسایی ک با مرد بچه دار ازدواج میکنن و این مشکلات و دارن نمیفهمم.

شمایی ک این چیزا سختته از اول نباید ازدواج میکردی

مردایی بچه دارن یا خانومایی ک بچه دارن تا اخر عمر سایه همسر سابق نامحسوس رو زندگی هست


بیماری بچه چیه؟در حد نگران شدن برای عیادت هست؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

دور از جونشونبرای منم عزیزنشما همچین برداشت بدی کردی؟


نیومدم باهات جر و بحث کنماا دوست عزیزم.. فقط تا بوده همین بوده.. از نامادری ببشتر از این انتظاری نمیره.. من خاله پدرم دختر بوده زمان قدیم.. با مرد بچه دار ازدواج میکنه و نامادری سه تا بچه ها میشه.. خدا شاهده هر سه تاشونم از گشنگی کشته.. یکیشو سر نون خوردن زده از ملاجش بچه آنی تموم کرده انداخته گردن بچه بعدی.. یکیشو سر تنور انداخته داخل تنور آتیش زده بعد ک جزغاله شده مردمو صدا زده درحالی ک دیده بودنش خودش هول داده طفل معصوم سه ساله رو.. یکیشم اینقدر بهش آسیب زده از خونه فرار کرده توو زمستان گیر برف افتاده از سرما خشکش زده.. همه نامادری ها همینن.. خدا ب سر هیچ بچه ای نامادری نیاره.. خودمم ب احتمال قوی طلاق بگیرم ولی هیچوقت قصد ازدواج با مردی رو نخاهم داشت.. دلم نمیخاد بچه ای بالا سرش نامادری بره.. حتی اگه اون نامادری خودم باشم.. چون مطمئن نیستم چجوری میتونم نگه داری کنم بچه یکی دیگه رو... تا آسیبی بهش وارد نشه... خدا کمکت کنه..

در وهله اول اون بچشه گلم الان هم مریضه بعدش خودت میگی به شوهرت اطمینان دارید

زندگی خوبی هم نداشته که بگی به وقت هوایی نشه پس اگه بهش اطمینان دارید بفرست بره اون بچشه هیچی واسه کرد مهمتر از بچه نیس.

میشه واسه نیست دلم صلوات بفرستید.😍 انشاالله حاجت روایی همه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792