درسته دل خوشی از شوهرم ندارم اما راضی ام نیستم اینقدر تو فشار باشه
یه کاری با برادرش شروع کرد برادرش سه میلیارد سرمایه اورد بعد دوسال از سر حسادت دید داره شوهرم پیشرفت میکنه در کنارش گفت کل سرمایمو با پورسانتش بده نزدیک هفت هشت میلیارد
بعد ماشین زیر پامونو در اورد کار شوهرمو کساد کرد زندگیمونو سخت سخت تر کرد طلاهای دخترمو خودم رفت
پنج میلیارد پولشو از کار کشید بیرون برداشت کرد موند سه میلیارد
شوهرم میگه کمی صبر کن دستم خالیه دخل خالیه پولتو میدم حتما صبر کن
میگه باییییید تا برج ۱۰ پولمو بدی وگرنه ابرو برات نمی زارم تو بازار ابروتو میبرم
شوهرم داره سکته میکنه کاسبه تولیدی داره ، داداشش سرمایه ی زیادی کشیده بیرون حسابی دخل خالیه چک داره یه زمین مشترکم خریدن که ۱۲ میلیارد پولشه میگه بفروشیم پولتو بدم برگشته میگه نه ، سوهرم میگه مشتری دست به نقد دارم خوب میخره بیا میگه ۲۰ روز رفتم اهواز نمیام دیگم جواب تلفن نمیده
در حالی که خودش مغازه داره نمیتونه از تهران تکون بخوره
به شوهرم میگه پولم حرومته واسه زن بچت
بچتو چطور میبری مسافرت دخترم چهارسالشه تا حالا دریا ندیده بود
خودش و خانوادش دائم سفر و خرید و مهونین
میگه چطوری بهشون غذا میدی از گوشت سگ حرومتره
چطور یه عمو میتونه اینطوری بگه
اونا شریک بودن بالاخره شوهرم از سهم خودش میده
شوهرم میگه میدم بخدا صبر کن ندارم الان میگه نه یا بده با میندازمت زندان