ممنونم که اسم تورو روی برگ پاییزی من نوشته
ممنونم که قطره بارونت بودنت وجودت روی برگ من نشسته
برگ های زرد رو درخت روبه رو اتاقم رو دارم نگاه می کنم
وشیار سبز تو سینه شون
کلاه خرگوشی من با سبز شدن تک تک برگ های این درخت سبز شدم ذوق کردم
مثل تک تک لحظه های که پیش تو هستم و شاعر میشم
الان این برگ ها رو می بینم که زرد شدن ولی شیار سبزی رو به یادگار روی سینه دارن
غم انگیزه ولی شاعرانه است
عزیزم برگ ما هم یک روزی زرد میشه
غم انگیزه ولی شاعرانه
کاش از برگ برگ بودنت استفاده کنم
شیار سبز،بودنت همیشه روی برگ زرد من نشسته
نمیدونم اون روز کی هست آن روزی
برای آخرین باری که بهت میگم حلوای قند
آخرین باری که بهم میگی بچه
آخرین باری که پشت موبایل خوابت میبره
ولی دوست دارم تو آخرین حلوای قند من باشی چون بعد تو دیگه به هیچکس این اسم نمیاد
عزیزترین گناه ♥️