من عضوی از اون خانواده ام
وقتی ایشون میخوان بیان تو میگم مادرجان ببخشید بچه ها خونه رو به هم ریختن
برای غذا هم وقتی اوردم براشون عذرخواهی میکنم که اگه میدونستم غذای بهتری آماده میکردم
بابا دنیا دو روزه
چقد سخت میگیرین
اسی جان منم اگه کسی سرظهر سرزده بیاد خونم خوشم نمیاد ولی قطعا اینو به طرف مقابل نشون نمیدم و بعدا سر فرصت مناسب غیرمستقیم بهش میرسونم که باید بااطلاع بیان خونم تا امادگی داشته باشم
کار عروستون خیلی بد بوده اما فکرکنم مامانت به داداشت زنگ زده
بچه ها نمیان ریز به ریز به پدرشون اطلاع بدن که چی شده
اصلا بچه درکی از این اتفاق نداره
درکل سعی کنین با خبر برید جایی که حرمتتون هم حفظ بشه
اما فکرنکن منظورم از این حرفا تایید کار عروستونه
کارش واقعا بد بوده
والا من شرایط این عروس روهم داشتم مادرشوهرمنم خدابیامرز هروقت ازطرف خونه ما ردمیشد برا۵دقیقه توحیاطم اگرشده یه سری میزد تازه آروم وبی آزارهم نبود ولی خداشاهده هیچوقت توی خونه ام بهش بی حرمتی نکردم
من مهمان غیر منتظره برام اومده و بدون اینکه متوجه شه غذا از بیرون براش سفارش دادم
میترسم از این کامنتها
خوب تو خونت مرتبه.بچه نداری هنوز.اگر بدونی یدونه بچه من چجوری خونه رو میترکونه. روزی صدبار نون خورده جارومیکنم شیر خالی میکنه روی فرش.تماااام اسباب بازی هاش وسط خونه است هرچی میبرم اتاقش باز میاره خالی میکنه امروز از دستش ساعت ۷ ناهار خوردم نمیذاره بشینم
عزیزم دوست با خانواده شوهر فرق داره
خودت تو زندگی متوجه میشی اینو
منم قبل اینکه ازدواج کنم مثل شما فکر میکردم چون مامانم مادرشوهر بود و خانم برادرم عروس و من فقط به نفع مامانم میدیدم همه چیزو
اما الان میبینم عروس هم گاهی دلایل محکمی برای دوری کردن داره
جوری میگن راه نمیدیم انکار دختر خدان و تو قصر هستن قبلش باید درخاست حضور کنی.
بدبختا دنیا 2روزه اخرش ی وجب خاکه اونم مادره خونه پسرشه غریبع نبوده که.
خیلی حال ادم بهم میخوره از نیت تون
