اصلا اون لحظه مغزم قفل میشه ذهنم سفید میشه
هیچی به ذهنم نمیرسه که جواب بدم
ولی تا مدت ها خودخوری میکنم که چرا جواب ندادم
چیکار کنم بتونم جواب بدم
من تو عقدم بعد خانوادم نمیزارن شب خونه ی پدرشوهرم اینا بخوابم
دختر عموی شوهرم که خانوادش دوس داشتن اونو بگیره ولی میاد چن شب میمونه
اون روزی شوهرم میخواست برسونم خونه خودمون
بعد دختر عموش گفت اخی رضایت نامه اولیا رو نداری که بمونی
و من عین یه بز نگاه کردم فقط 🤦♀️
یا مادرشوهرم گفت ببینم پسرمن منو بیشتر دوست داره یا پسر تو ،تورو بیشتر دوست خواهد داشت
و من باز سکوت کردم