من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.
من بودم کلا کات برای همیشه...میرفتم سفر یا یه تغییر اساسی که از ذهنم بره...پنهون کاری اونم در حد طلاق خط قرمزه ...به نطرت بعد ها میتونستی رو حرفش حساب باز کنی؟ بابای بچه ت بشه ؟