واااای من شوهرم خواهرشو برده بود مدرسه ب رسم احترام دوستشم سوار میکرد مسیرشون یکی بود.... یه روز اومد خونه ب من گفت بیا باهم بریم دنبال ابجیم منم رفتم جلو نشسته بودم دیدم دختره اومد سلاااام منو دید کپ کرد شوهرمم منو معرفی کرد ب دختره گفت ابجی خانوممه... بعدش بردمش خونه بازجوییش کردم 😑دختره رو شوهرم کراش زده بود میدونست متاهله هااا ببین چقد دنیاش خرابه شوهر من 36 سالشه دختره 17 واقعا بعضیا ترسناکن
منم یه دوست صمیمی داشتم همش میگفت منو بگیر برا داداشت😆
خب اشنا شون کنی مگه چی میشه😂
منم رو داداش دوستم کراشم ولی هیچی ازش نمی پرسم حتی نمیدونستم اسم پسره چیه😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
