خونمون خیلی کوچیکه. شوهرم وقتی شبکاره میادخونه بچه ها سروصدامیکنن نمیذارن بخابه اتاقمون هم پستوهست بیستر تااتاق توش میخوابیم خوابهای بدمیبینیم تنگ وتاریکه. بعد شوهرمم بهونه دستش میادمیره جای رفیقش ک ادم جالبی نیس نمیخام بره پیش اون. ازطرفی شبامیگم 9 خاموشی بزن بچه مدرسه میره صب گریه میکنه گوش نمیده میره ساعت 12 میاد کلید میندازه تودراینابیدارمیشن. و میگه من زندانی نیستم میگی ساعت 9 خاموشی گفتم خونه دوخوابه بگیره الان پولشو داریم ولی کرایه میخان همه. ماهم دوسوم حقوقمون داره براقسط میره. چکارکنم بنظرتون