شوهر دختر دایی من الکی این دختر دایی خر منو میزد
میگفت تو باید به این شیش تا خواهر من احترام بزاری برا عید بری کمک همشون خونه تکونی
این عوضی هم نیومده بود به داییم بگه
بعد سه چهار بار که دعواشون شده بود
فهمید داییم
یه روز با بقیه داییام میرن تو خونه قایم میشن
شوهره تا از در میاد دختر داییمو فحش میده میزنش.
داییام با پسر داییام و بابای من اون موقع میشدن ۸ نفر
به امام رضا چناااااااااااان زده بودنش.
دو هفته بیمارستان بستری بود
دستشو از دوجا شکسته بودن
سرشو پکونده بودن
رفتن محضر بعد دوره نقاهت
حقوقش رو زدن به نام دختر داییم
تمام اموال و ارثیه پدریش رو به زور زدن به نام دختر داییم که زمانی که بالای اون مرد
همه اموال بشه مال دختر دایی من
حق طلاق رو هم ازش گرفت
هیچ کدوم از اقوامش هم حق ندارند بیان خونه دختر داییم
همه اینارو کتبی نوشته
الان بعد چند سال پسره مثه سگ دختر داییمه
و همیشه عر عر میکنه براش