خدا ایشالا از آدم دورو و اشغال نگذره
خالم میشینه صبح تا شب غیبت شوهرشو میکنه میگه بدم میاد ازش و... بعد تمام حرفامونو تقی به توقی میخوره بهش خبر میده این خاله زنکم عشق فضولی و خبرچینیه همه جارو پر میکنه
بابام رفته بیرون پلیس راه ماشینشو نگه داشته بعد با پلیسا درگیر شده اوناهم انداختنش بازداشتگاه از یطرفم خورده به تعطیلات از دیشبه اونجاست تا فردا تکلیف مشخص بشه
من حالم بد بود خالم پیام داد از واتساپ منم بهش همه چیو گفتم و تاکید کردم کسی نفهمه
حالا الان متوجه شدم به شوهرش گفته و ... صددردصد شوهرشم الان به همه گفته
بهش اس دادم هبچکس نفهمه هااا خودشو زد به یک راه دیگه اشغال عوضی عذاب وجدان دارم خاک تو سرم بریزم برای چی آبروی بابامو بردم بابام خیلی عذابمون داده ولی دیگه نباید ما ابروشو ببریم که از خدا میترسم😭