دلم نمیخاد بچه دار شم مادر شوهرم هرروز میگه نوه بیار خودشم در جریان بدبختی و نکبتیای زندگیم هستا .
من جلوگیری میکنم ولی قرص نمیخورم ولی شوهرم تا یه حدی خوبه میترسم سر این موضوع دعوا کنه باهام .۴ ماه نشده هنوز از زندگی کردنمون زیر یه سقف .هزار تا دعوا بد داشتیم
برده ب زور خونه مامانم منو نمیخاسته دوسری با اصرار برگشتم
همش شرط میزاشت برام برا برگردوندنم مامانش و خودش خیلی تحقیرم کردن ولی هرکاری کردم نتونستم فراموشش کنم
عذاب میکشید تن و روحم سری آخری ک دعوا کردیم فحش رکیک داد ب من و گفتم مادرته رفتم خونه مامانم.
برا اولین بار بود اونجوری جوابشو دادم من متنفرم از بددهنی خصلت اصلی شوهرم برعکس من .عصبی و پرخاشگر و بددهن زور از کوره در میره دل میشکنه. دیگه سِر شدم
ب خودم خانوادم فحش میده تو دعوا .والا من دعوایی ام باهاش نمیکنم همش ساکتم میریزم تو خودم .از اول زندگیمون هی دعوا درست میکرد کش میداد. حالا خودشم مثل من بچه طلاقه جالبش اینه. چجوری بقیه راضی میشن بچه شون بدبخت شه؟؟؟؟؟؟ دل دارن اصلا😔