بچه ها یه ساعت پیش شوهرم خواست بره بیرون دخترم گریه کرد که بره باهاش بردش خونه باباش
بعد رنگش زدم کی میای میگه آره میام سری بهت میزنم منم گفتمش زهرمار
جلو همه پشت گوشی بهم میگه زهرمار به جون مامانت و بابات و فامیلات
منم قطع کردم
توروخدا بگید چیکار کنم
خدا لعنتش کنه