شوهر پلشت

شوهرمو خیلی دوسش داشتم خودم دانشگاه میرفتم هیچ وقت حتی با جمع دختر پسرا یه غذا هم نخوردم چون میگفتم با نامحرم بگو بخند نکنم شوهرم چن سال پیش از طریق اینستا با گروه های دختر پسر رفت شمال کویر گردی و ... یه مدت هم همون گروه مذهبی شدن رفتن مشهد کربلا و ... چن سالیه همش میگه طلاق توافقی منم گفتم خفه بابا دو روز رفتی ولگردی آدم شدی برای من مهریه مو بده سی یک تیر بزن بیایین بگین کار درستی کردم انقدر گفت گفت قبول نکردم که یه روز جمع کرد رفت و من ۳ ماهه خودم دارم زندگی میکنم بچه هم ندارم حس آزادی و رهایی دارم ولی نمیخوام من اقدام کنم خودش با زندگی من داره بازی میکنه گم شه خودش درخواستشو بده پلشتک فک کرده با ببو طرفه راستی من مهندسم و معلم اون یه دیپلم ردی بدبخت که انقدر بهش بها دادیم من و خانوادم سرش گیج رفته این اواخرم خیلی عوض شده رفتاراش و از همه خانواده من فراری بود حس میکنم میخواد سریع تموم شه بره دنبال نفر سومی ولی از مادر زاییده نشده رو زندگی من زندگی بسازه هر چیزی بهایی داره