من همونیم که تو جریان تایپکام بودین جدا شدم
گفتم خانوادمم میگن نامزدم نمیتونه زن خوشگل و نگهداره
اینا
بماند خلاصه قبلش یه پسری میخواست من و فک میکردم شوخی میکنه شاید چون باشگاهی اصلا اوووف
خب من وزنم بالاست قبلاً هم گفتم
۱۰۶وزنم
خلاصه امروز رفتیم سر قرار ارشدمیخونه پسره
بدن خیلی قشنگیم داشت بازوهاش از هودی زده بود بیرون
خلاصه گفتم اگه خوشت اومد دیدی اینا بیا حرف بزنیم خوشت. نیومد برو
پسره گفت من با همچیت اوکی هستم
فقط بشین شرایطم بگم
از مامانم و بابام و داداشم ابجیام
کلا همشون و تعریف کرد چین کین اینا
گفت ببین واقعا دوستت دارم توام دختر خوبی هستی خواستم از خودم زندگیم بگیم یه آشنایی در حد بیرون داشته باشیم
دیگ دوست ندارم بیای سر قرار
از اینجا به بعد اگر تو بخوای آشنایی خانوادگی فقط مطمعین شی اینا من میخامت خواستم بگم بیخودی استرس داشتم
در آخرم پرسید طلاقت تکمیل شده دیگه گفتم آره گفت خب عزیزم پس خوبه