چندجایی نرفتم خوب آتیششون زدم حالا به زور منو برد مراسم سال باباش نمیدونم خودمم مقاومتی نکردم حالا میگم کاش رفته بودم یه جا گوشیمم خاموش کرده بودم رفتم محل سگ ندادم بهشون نه سلام کردم نه خداحافظی حتی نرفتم غذا از سر میز بردارم خودشوهره آورد برام هیییچ کمکی هم نکردم رومم میکردم اونطرف فقط با مامانش سلام وخداحافظی و تشکر ولی بازم آروم نگرفتم همش میگم کاش نمیرفتم بیشتر آتیش میگرفتن اونها هم ک ون محلی میکردن قضیه از دو سه ساله پیشه که یه کاری کردن و یه حرفهایی زدن عروسی دخترخواهرشوهره نرفتم سوختن بدجور