از خونمون خجالت میکشم دوستم بیاد

بنظرم حقیقتشو بگو

که شرایط پذیرایی اینا نداریم توی کافه همدیگه رو ببینید

بگو بیان زشته😐

خجالت نکش عزیزم

پس اونم باید خجالت بکشه واسه رشته معمولی که رفته شما رشتتون باللتر

اون وضع مالیش

شما چندسال دیگه بهترین خونه و زندگی دارین چیزی که مشخص و شما هدف دارین ..

اگه واقعا اذیتتون میکنه بگین شرایط نداریم اینجا کوچیک رستوران بریم اگه اصرار کرد بذارین بیاین

پس بذار ببینه شاید تلنگر شد براش که عشق و هدف مهمتر چندتا وسیله است

اگه برای دیدن ظاهر خونه و زندگی میخواد بیاد که بذار بیاد و برات مهم نباشه چون آدم مهمی نیست!!

ولی اونی که با شعور باشه میدونه که تو زندگی دانشجویی اصلا لازم نییییست که خونه ت کامل و لوکس باشه ...

خود واقیعت باش و اهمیت نده!!

من دوران دانشجویی از جمع کلی آدم الکیِ پولدار کنار گذاشته شدم وقتی میفهمیدن بچه پایینم، یک نفر منو فهمید و باهم شریک شدیم و رشد کردیم...

همون پولدار الکیها دوباره پیداشون شده ولی من یک تار مو این رفیقم رو به دنیای متوهم اونها نمیدم!!

خجالت نداره عزیزم .

منم مثل تو بودمها ، مثلا میگفتم چون فرشهامون جفت نیستن کسی نیاد خونمون ، چون ما در حد فلانی نیستیم فلانی نیاد خونمون .

یک خانمی همسایمونه ، به شدت با کلاس، مربی آشپزی و کیک و شیرینی ، ۱۴ تا کشور مختلف سفر کرده ، بچه هایش همه تحصیل کرده خفن و .. خودشم ماشاالله شیک میگرده البته بسیار مومن و نجیبن همشون .

نذری داشت ، منو دعوت کرد ، خیلی دلم میخواست خونشونو ببینم ، ببین انقد ساده بود که خودم شوک شدم ، انگار بیشتر از قبل دوستش دارم بعد نگاه کردم به خودم که چرا انقد سخت میگرفتم بیخودی

شمام آینده درخشانی دارید ، هر دو پزشک مملکت ، بخاطر تیر و تخته خجالت میکشی ؟ اتفاقا با روی باز پذیرا باش بگو بیاد ، اگه هم چیزی گفت بگو دلت خوش باشه اسباب وسیله میاد و میره