شاید خیلیاتون منو بشناسین تو این چند ماه خیلی تاپیک زدم
من بارداری سوم ناخواسته شدم که به شدت از بارداری متنفر بودم حتی سر بچه دوم دیگه کم آورده بودم گریه میکردم خواستم سقط، کنم همون اول قلب تشکیل شده بود چون سقطو گناه میدونستم دلم نیومد سقط کنم الان ماه ششم هستم تقریبا ۱۲هفته دیگه دارم به شدت اذیتم از اینکه باردارم خیلی روزای سختی دارم میگذرونم بچه کلاس دوم از یه طرف سنگینی خودم از یه طرف کارای خونه از یه طرف الان هم آنفلانزا گرفتم بدتر از یه طرف موقع زایمان کسی رو ندارم دو روز ازم پرستاری کنه رو دوتای اولی هم همین مشکلو داشتم مادرم زمین گیره خواهرام بچه مدرسه ای دارن واقعا سختمه بعضی وقتا میگم اگه سقط میکردم خدا به خاطر این مشکلات و بی کسیا میبخشیدم خییلی سخته یعنی این ۱۲هفته هم تموم میشه
نگین از خانواده شوهر کمک بگیر سر بچه اول کمکم کردن هنوز که هنوزه منت میزارن