تبریک روز مادر به مادرشوهر

متاسفانه شوهرای ما نمی فهمن..

مادرشوهرم اهل طلسم نبوده فعلا..

چون هنوزم اعتقاد داره برا خودش طلسم میریزن

مثلا برای ما از اینکارها نمیکنه🤐

ولی برای ما زیر پوستی دعا خودش بلده میخونه

مثلا زبون بند مون میکنه نمیتونیم بهش نه بگیم

خیلی خیلی کنایه میزنه بهمون..

بچه ها و عروس های فلانی خوبن

پدرشوهرم الان یادگرفته کنایه بزنه..

من الان ۴۰روزه نرفتم..عذاب وجدان دارم

نمیدونم برای روز مادر برم یا نه هیچی پول نداریم یه کادو بدم..

میگم کادو نداریم نکنه فکرکنن از عمد هست

الان شما رفت و آمد دارین؟منم خودمنمیرم

ولی خودم همسرم و بچه ها میفرستم برن..

مغز خودمم هوا بخوره..کنایه نشنوم..🤭

همسرم که الکی حوصله ش سر میره بهونه گیر میشه

گاهی مقاومت میکنم نمیفرستم

گاهی میفرستم بره پدرمادرش سر بزنه..

بهش میگم بیا پیش بچه هامون دقت کنم

چه حرفی میزنیم اینا بزرگمیشن علیه خودمون انجام ندن..

بچه هام۱۲_۱۱ ساله هستن

با پدرشون میرن خبر میارن که چی گفتن و چی شنیدن..

خودم خیلی واسه خبرچینی ذوق نشون نمیدم..

گاهی میگم نه نگین نمیخام بدونم..انرژیم برای شما هم منفی میشه..ولی گاهی هم پسرم میگه مامان فلان چیزو بابام تو راه به من گفت نری به مامانت بگی هااا وگرنه نه من نه تو..

گفتم باشه..حالا چی بود😉گفت مادرش فلان گفت..

منم خنده م گرفت گفتم خداروشکر بابات رشد کرده😅

یعنی من برای بابات مهم بودم و فهمیده

که به چه حرفایی حساسم..

بهت گفته نگو..که من ناراحت نشم.🥲

تو هم بزرگ شدی ازدواج کردی

سعی کن حرف از من و خانمت رد و بدل نکنی..

سعی کن محبت بین ما رو بیشتر کنی..

سلام منم امسال روز مادر نمیرم و زنگم نمیزنم چون خیلی اذیتم کرده خیلی منو به گریه انداخته منم بعد ۲۲ سال زندگی امسال برای اولین بار تصمیم گرفتم دخترامو بفرستم برن کادوشو بدن من مادرشوهرم به خدا سپردم خدا ازش نگذره شوهرمم همش طرفشه ...

من قط ارتباطم.. چون کارش ب دشمنی کردن رسیده بود.. ولی هیچوقتم اجازه نمیدم شوهرم تنهایی پیشش بشینه.. چون مادرشوهر من خیلی زرنگه و شوهرم سادس.. کافیه یه مدت تنهایی بره پیشش یجوری پرش میکنه و زنگیمونو داغون میکنه ک شوهرم عمرا اگه متوجه بشه.. فک کن پیش خودم جوری ک نشنوم ب شوهرم میگه چرا ب زنت نمیرسی که به این ریخت و قیافه نزار افتاده... با زرنگی پرش میکنه هم عیب رو من میزاره ک ریخت و قیافه نداره.. همم خودشو خوب جلوه میده ک ب فکر منم هس.. میدونه اگه رک ب شوهرم حرفی بزنه شوهرم جوابشو میده و پشت منو خالی نمیکنه میاد اینجوری میگه ک هم عیب رو من میزاره و خودشو آدم خوبه نشون میده... از اونجاییم ک بدخواه منم هس اعتماد ندارم شوهرمو با دشمنم تنها بزارم. باید منم پیششون باشم تا نتونه حرف دیگه ای بزنه بهش.. زرنگم هس با پنبه سر میبره.. توو یکی دو جلسه تنهایی نمیاد ک شوهرمو پر کنه.. وقتی دید این مرتب پیشش میره و خلوت میکنه آروم آروم شرو میکنه ب دشمنی کردن و پر کردن شوهرم.. یه بار بخاطر اینکه با فامیلاش قط ارتباط کنیم و عید دیدنی خونشون نریم اومد جوری این ساده رو پر کرد ک این آنی گف منبعد نمیرم خونه هیچکس و.. درحالی ک نمیحاست بره چون برادره بزرگه حسادت میکرد و خودش نمیتونست معاشرت کنه.. دو سالی بود نمیرفت دیگه نمیتونست بره.. مادره هم بخاطر حسادت برادر بزرگه و اینکه بدگویی های خودش ب گوشمون نرسه اینجوری شوهرمو پر میکرد ک پدرت راضی نیس بری و... درحالی ک پدره میمیره برای فامیلاش..

برای ما که کادو عقد نبود محضر بود هیچ کی نداد

ولی کادو عروسی و گوسفند هم از خودش گرفتن

باور کن برای زایمان اولم نمیخاست بده

ما ۵۰ هزارتومن ازش قرض گرفته بودیم همونو حساب کردن..

گفت اون قرض جای کادو بچه ت..😅

ملاقات زایمان دوم بیمارستان هم اومدن ۲تا رانی آوردن

اینم شوهرم خودش بعداً گفت مادرم گفت

یه چیزی بخر من بیام تو.. دست خالی اومدم

منم خریدم دادم بهشون..

حتی پول کرایه برگشت نداشته

گفته پول بده من با تاکسی برگردم..

خب اون موقع نداشتن..ولی از حق نگذریم۲میلیون واسه خونه بلاعوض دادن..

هرچی ما کم آوردیم یه قرون یه قرون قرض دادن

همه رو نوشت تو دفتر و هربار که پسرشو می دید میگفت بدهکاری..

منم دیگه عادت کردم..گفتم باشه بذار بنویسه..

عیب نداره منم قرض از خانواده خودمو نوشتم..

بماند که مادرم خدا رحمت کنه

چقدر ما رو غرق نعمت میکرد..چقدر برکت بود..الانم روحش برام برکت میفرسته..

بعد فوت آدمای خوب تازه میفهمی انگار پیامبر زندگیت بودن..

اینقدر مقدس تر میشن..

ولی من نمیتونم مثل شما ریلکس باشم.. من نمیزارم مادرشوهرم با شوهرم خلوت کنه. چون مطمئنم آسیب میزنه ب روابط ما.

وواای آره راست میگی ها برا منم همینطوره..

البته بهت بگم اونقدر باحاله جلو خودمم میگه😅

زنت سلیقه نداره..لباس کهنه ها رو بریزه دور

دوباره نو بخره..من بلد بودم..شده قسطی نسیه میآوردم..

بچه هام فلان بودن..حالا خوبه تو عکس هاشون معلومه هیچی نداشتن..یه کاپشن مردونه پوشونده بودن به شوهرم تو سن بچگی..

من هنوز لباس بچگیم دارم اونقدر جنس خوب بود که چندتا لباس مهمونی_مراسم بچگیم رو پوشوندم دخترم..

شوهرم پُز داد گفت ببین لباسای خانمم چیا بوده😉

گاهی هم توی قسط زیاد بودیم من قید خرید عید رو میزدم

هماهنگ میکردم بهشوهدم که امسال نمیخریم..

مادرشوهرم فهمید جلوی خودم میگفت

پسرم تو باید هم شلوار هم پیرهن هم کفش بخری..

شوهرم جوگیر میشد میگفت آره حتما میخام بخرم..

این چندساله همبچه ها رو علیه ما یاد میدادن براتون نخریدن..

ببین دیگه چقدر بچه هام به درک و فهم رسیدن

که حتی فهمیدن اونا دغل کارن.. فهمیدن اونا رو بپیچونن..

وقتی هم بخریم به شوهرم میگه

پس کی پول قرض ت به ما رو پس میدی!؟

مادرشوهر من خیلی بین منو و جاریم زبونی فرق میزاره با زبونش خیلی اذیتم کرده وایی ۲۲ سال تحمل کردم کوتاه اومدم شوهرمم طرف اوناست

کادو عقد همون محضره سر سفره عقد فرمالیته دوباره همون قبلی رو میدن.

منم سقط داشتم مامانش بیمارستان اومدنی فقط برای شوهرم غذا آورده بود گفت تو غذا نداری فک کنم یه ابمیوه هم اورد یا نیکرد یادم نیست

مرخص شدم خونه اومدنی سبزی سوپ آورده بود دو بسته نکرده بود بپزه بیاره گفت سبزی سوپ آوردم چون سوپ دوست داری

همون روز ک مرخص شدم زنگ زد اره خدا رحم کرد نزدیک بود وانت بهم بزنه و ... یعنی میخواسن توجه رو ب خودش بگیره حالا شوهرم شاکی گ وسط هیر و ویر ک هیچیت هم نشده چرا میای منو ک بچم سقط شده بهم میریزی

باز عید خونه جاری شیرینی میبرد

خونه ما اومدنی شکلات میریخت تو کیسه میکرد شکلات سر میز خودشو

اما الان دیگه باهام خوب شده فهمید نه قصد پسردزدی دارم نه قصد آذیت خیالش راحته البته فکر کنم قرص میخوره روانشناس هم میره واقعا خوب شده هم خودش راحت شد هم ما

چون ی کارهایی میکنه معلومه راهنمای خوبی داره ک اخلاقش خوب شده

روانیه🤣

یه بارم ب طرز فجیعی تصادف کردم جلو نیسان پر آهن

از پشت زدن نیم متر با نیسان فاصله داشتیم بخوره تو شیشه بمیریم .شوهرم گفت اره ب ماشینمون زدن خانومم پشت فرمون بوده

گفت عه ماشین سالمه؟

😂 من هیچ من نگاه

میگم شما گفتی کادو پول میدی ولی زنگ نمیزنی و نمیری..

پس چطور میبری..منظورت اینه فقط با شوهرت میری؟

حالا من واسه روز مادر چه کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب

که از چشم مننبینن

ما که هیچ پولی نداریم..نریم هم زشته..

اونا همیشه میدونستن

اگر چیزی هست خودم میگرفتم و

شوهرم بهشون میگفت من باشم هیچی برای کسی نمی.رفتم

ولی خانمم برای شما گرفته..

(ولی به شوهرم میگفتم این جمله هات زهر داره

بدتر اونا از من بدشون میاد که چرا پسرم اینور میگه!)

خدا بهت رحم کرده..آیت الکرسی همیشه بخون

اونم واقعا شعورش پایینه مسائل مالی رو مهم تر از شما جلوه میده..

مادرشوهر منم میومد ملاقات زایمان

میرفت از تخت بغلی میپرسید هزینه چقدر شده

که حرف ما رو لا اون مقایسه کنه..

بعد رفتنش فهمیدم تخت بغلی گفت مادرشوهرت اومد از ما پرسید..

خدارو شکر فوت شده

خیلی کم پیش اومده بهش تبریک بگم خداروشکر با اینکه توی ی ساختمونیم باهاش قهرم ....خیلی بیشعور و عوضی ان