تبریک روز مادر به مادرشوهر

باور کن

البته مادر شوهر من خیلی خوبه

ولی من زنگ نمی زنم حالشو بپرسم تا دو ماه پیش میزدم ولی وقتی دیدم مگه شوهرم این کارو می کنه که من بکنم منم زنگ نزدم ولی برای روز مادر زنگ میزنم بهش یا کادو دادنی تبریک میگم ولی ما برای مادرامون مثلا بخواهیم پانصد بدیم من باز پول میذارم به مامان خودم بیشتر میدم چون خانواده اون مشکل مالی ندارن ولی مادر من تنها زندگی می کنه بدون پشتوانه مالی

اصلا

مامانتو بی احترام میکنی.

هیچ شوهرت رو از کارهای خوبی ک میکنه منع نکن

ته تهش زنگ نمیزنی

شوهرت میگه چرا زنگ نزدی من کادو برای مامانت گرفتم تو هم بگو دیگه نگیر زنگ نزن = این رو شوهر من جواب میداد و اون با این جرف باز هم زنگ میزد هم کادو میداد 😁 شاید مال تو کلا قطع کنه باید شناخت داشته باشی

بعدم این عبارت زنگ زدن رو از دهنت بنداز

عبارت صحبت کردن رو جایگزین کن بگو مثلا علی هر وقت ب مامانت زنگ زدی گوشی بده منم صحبت کنم... من دیگه خودم تکی تنهایی وقتی تو نباشی نه زنگ میزنم نه تلفن ج میدم

منم یه بار دعوا کرده بودیم با شوهرم قصد قهر کردن نداشتم ولی این زن اومد آتیش بیار معرکه شد و حرفایی زد ک من هم قهر کردم و هم وقتی شوهرم از عصبانیت گف بزار زنگ بزنم ب خونوادش بیان ببرن یکبارم نگف زنگ نزن.. خلاصه خونوادم اومدن و من سر حرف اون زن پاشدم قهر رفتم.. 5 روز توو قهر بودیم یکبارم یه زنگ نزد ک عروس از خر شیطون بیا پایین و.. بدتر شوهرمو بیشتر به خورد و خوراکش رسید تا احساس تنهایی نکنه ک منو برگردونه.. اونجا بود ک فهمیدم من دشمنمو شاد کردم با قهر کردنم.. ولی داشتم ب طلاق فک میکردم ک خواهرم توسط رفیقش ب داد زندگیم رسید رفیقش سرکتاب باز کرده بود از اونجایی ک حرفشو زیاد قبول داشتم گف براتون طلسم جدایی گرفتن.. من اصن شکم ب این زن نرفت.. خلاصه بعده هفت سال فهمیدم اونی ک طلسم جدایی برامون میگیره مادرشوهرمه.. خلاصه من با وجود همه این بدی ها بازم باهاشون با خوشرویی رفتار میکردم.. بخاطر شوهرم.. خب اون مادرش بود و منم زنش.. حق اینو نداشتم ک بخاطر کارای بدش قط ارتباط کنم.. الانم اگه شوهرمو مجبور کردم ک قط ارتباط کنه بخاطر اینه ک میدونم این زن بفکر پاک کردن من از کل جم هاشونه.. شوهرمو توو مشتش بگیره و منو دخترمو حذف کنه.. ک این فرصتو بهش نمیدم.. یا باید هممونو باهم بخاد یا هیچ کدوممونو نخاد.. امکان نداره منبعد بزارم شوهرم بره زیر چونه اون تنهایی بشینه.. این یه آدم ساده. اون هفت خط.. یجوری پرش میکنه ک خودشم نمیفهمه.. چون بارها پیشم زیر پوستی اینو پر کرده ولی شوهرم متوجه منظور موذیانه اون نشده.. خواهر جان اینارو میگم ک بدونی مرموزتر از مادرشوهر توام وجود دارن ولی بخاطر هر کدورت و ناراحتیی ک نمیشه کات کرد.. بازم میگم ک باید صبوری کنی.. من خودمم سالها صبوری کردم.. یه خونواده بدون حاشیه دارم ولی اینا ب خونواده منم پیشم بی حرمتی کردن و من دم نزدم.. ولی دیگه دخترم خط قرمزم بود. اگه ب این راحتیا دخترمو زیر پام بزارم همه اونا اینو زیر پا میگیرن و وقتیم بزرگ شد براش هزار حرف و حدیث در میارن.

خیر!

کسی ک عروسیت رو بهم زده

تبریک نگفتنت رو هم پیرهن عثمان میکنه پس باید راهی پیدای کنی ک شوهرت ب حداقل تو راضی بشه و یک گام جلو تر از مادرشوهرت باشی

در دراز مدت این تبریک نگفتن ها ب ضررت میشه باید مثل قورباقه تو اب اروم اروم شوهر و مادر ش رو بپزی یهو جبهه بگیری با عبارت حرمت بزرگتر نگه نداشتی مقصر میشی

اینو خیلی مردا نمیفهمن.. انتظار رفتار متقابل دارن..

بیخود...دوبار نمیفهمه یکم باخودش حل و فصل کنه بار سوم میفهمه..نمیشه ک چشم رو حقایق بست چون صرفا طرف نسبت خونی داره و مادرشه هرکی احترام خودش دست خودشه...با این دید نگا کنیم مردا هیچ وقت درست نمیشن

بگو باید پیش من دوباره زنگ بزنی من اینطوری دوست دارم و کاش به بار دیگه باهم زنگ بزنیم و ..

یا بگو زنگ بزنه برای یلدا هماهنگ کنه بعد بگو گوشی بده منم صحبت کنم

بابا ۹۰ درصد از پسر میگیرن کادو عقد رو

حالا سه ساله ازدواج کردی کم کم دستت میاد چطور کنار بیای

منم پنج سال اول موهام سفید شد میخوام تو بهتر از من باشی

تو شانس آوردی کنارش نیسی.. من چون کنارش بودم آزارم میدادن ک از خونشون فرار کنم. و الا من ک هیچ بدیی در حقشون نکرده بودم ک این رفتارارو میکردن. یه علت بدیشون این بود. یکیشم این بود ک چشم دیدن خوشی هامونو نداشتن و حسودی میکردن..