بالاخره بعد شش سال اراده کردم و به قصد طلاق اومدم خونه مامانم

هیچی اون خسته شد و دور شد و رفت دنبال کسی ک دوسش داشته باشع

و من فهمیدم تازه بعد از چندسال ک دوسش دارم فقط چون خیلی بهم محبت میکرد و صادقانه عشق میداد ب چشمم نیومد

حتما باید بیان با سیاست و نامردی اذیتمون کنن تا ب چشممون بیان

کلا ما دخترا مشنگیم قدر آدم خوب رو نمیدونیم

تو هم الان بجای این فکرا مطمئن باش وقتی رفت و ازدواج کرد و دیدی چقدر خوشبخته میفهمی چه اشتباهی کردی

زندگی سخته خیلیییی پس قدر آدمی ک توی این دنیای پر از بدی اینقدر دوست داره و با این همه بی محبتی تو پات وایستاده هنوز بدون

اون براش زن زیاده حتی الان میتونه ب هر طریقی محبت رو کنارش داشته باشه ولی داره همه چیو پای تو میریزه قدرشو لطفا بدون

خب وقتی نمیخواستیش پس چرا ازدواج کردی باهاش

قرص ضد بارداری ودستگاه آیو دی و ک ا ن د و م واین چیزام که مخلوق خدانساخته

بله دقیقا دختر خاله من ابن طور شد شوهره دیوانه وار عاشقش،یود حتی برا کار خونه براش خدمتکار گرفت خونه ماشین طلا غرق محبت کرد اونقد دوسش داشت ولی به چشمش نیامد خوشی زد زیر دلش هرروز بهانه بهانه بهانه شوهره صبور تحمل کرد تحمل کرد آخر سر دختر خاله ام بدون دلیل رفت طلاق گرفت فکر کرد براش ریختن بعد یکسال دختر خاله ام به گوه خوردن افتاد دور از جون همه فهمید چه خبره ولی دیر شده بود همسرش ازواج گرده بود دختر خاله ام تا الان ۵۰ سالشه افسرده وبیماره

به نظرم ادم فوق العاده خودخواهی هستی فوق العاده

چون زندگی سه نفرو خراب کردی

شوهرت

بچت

خودت

وقتی دوسش نداشتی نباید بچه میاوردی

والا برگردی خونه بابات فک نکن گل میگی گل میشنوی ..ی روز تحملت میکنن دوروز تحملت میکنن روزشوممیگن ای بابا چرا خاستگارنداری...تجربشو خودم داشتم و سریع ازدواج دومکردم اطرافیانمم هرکی طلاق گرفته ننه باباش میخاسن فقط ازدواج کنه و بره،تازه بچه هم داری ک سختتر......خوشی زده زیر دلت ،اره دارممیبینم...ولی بد پشیمون میشی

ما هم یه آشنای دور داشتیم همین شد. زندگیش خوب بود خودشم میگفت شوهرم هیچ مشکلی نداره فقط ازش خوشم نمیاد و با دوتا دختر طلاق گرفت.

الان شوهره زن گرفته دوباره این مونده با دوتا بچه که بابا بالاسرشون نیست و عین هاپو پاچه میگیرن

به یکی میگفت غلط کردم طلاق گرفتم...

من اصلا دوس ندارم بد حرف بزنم و یا بی ادبی کنم ولی میخام ی حقیقتی رو بگم بهت شاید ناراحت شی ولی بهتره خوب فک کنی بهش،اگ این ۶سال ازش متنفر بودی،ببخشا شبا پاهاتو نمیدادی بالا....۶سال کم نیس،الانم مادر یه بچه ای،هرچند ک خودت سنت کمه و ناپخته.....

آخه ی جوری هم میگه انگار بیست سال بزرگتره

از خدا میخام محبت شوهرت بیفته تو دلت حیفه بخدا مرد خوب نیست میگی خوبه هزار بار اومده دنبالت ۱۱ سال هم زیاد نیست گلم الان بجه ام داری بخدا حیفه خبر نداری تا مهر طلاق بیفته سر کله مردای هول هرزه پیدا میشن من امروز املاک بغص کردم گفتم کاش سایه یه مرد حتی خشن بالا سرم بود که کسی جرات نکنه چیزی بگه خودتو بدبخت نکن خدا کمکت کنه خدا کمکت کنه خدا کمکت کنه من اکه همسرم مشکل انحراف جنسی نداشت بخدا با همه اخلاق بدش میساختم چون میدونم چه خبره

اسی یا خیلی خام وناپخته ای واز زندگی هیچی نمیدونی یا دلت به کسی گرمه وگرنه مرد ۳۵ساله اصلا مثل پیرمردا نیست ...

ازدواج کن

هیچ وقت برای ازدواج دیر نیست

مشکل قیافشه؟ یا مثلا چون سنش بیشتره حس میکنی درکت نمیکنه و از یه نسل دیگه اس؟ یا اخلاقای خاصی داره؟

یا اینکه دوست داشتی با عشق ازدواج کنی؟

یا اینکه احساس میکنی چون زوری ازدواج کردی کنترل زندگیت دستت نیست؟

بالاخره یه دلیلی باید داشته باشه حست... ولی هر دلیلی که باشه نباید عجله کنی. شاید رفع بشه

تو تلاش کن ، اگه راه های مختلفو امتحان کردی و نشد بعد جدا شو

چون خیلی چیزا تو زندگی اجباره و دست ما نیست. گاهی وقتا فرار کردن ازشون برامون تبعات زیادی داره

اره ۱۱ سال خیلی هم زیاد نیست این بنده خدا چون دوسش نداره این خصوصیاتش را بزرگ میبینه وگرنه ببخشی زنی مردی را بخواد همون شکم گنده های کچل زشت بوگندو هم به چشمش زیبا میاد حیفه بخدا شوهرش مرد خوبیه حیفه کاش سر عقل بیاد جدا نشه

پس چرا بچه اوردی؟