جایی نمیره فقط خونه منو مامانم.اوایل خیلی میومد.مثلا من بارداریم پرخطر بود به مامانم میگفتم بیاد پیش بچم من برم بیمارستان.چون آبجیم که میومد بچش رو میزاشت میرفت تا دو روز.تا میفهمید مامانم داره میاد بلند میشد میومد شب تا صبح توی خونم بیدار بودن با بچه هامون صبحبا شوهرم له میرفتیم بیمارستان.برمیگشتیمم بچش رو میزاشت میرفت
والا هر موقع زنگ میزنه ناله میکنه که کلی کار دارم.چند روز پیش بعد ماهها پیام داد که بچت رو بفرس پیش پسرم بازی کنن پشیمون شد پاک کرد یه ساعت بعدش بچه خودشو فرستاد خونه من.دو ساله نمیگه آبجی دلمون برای بچه هات تنگ شده شام میزارم بیاید پیش هم باشیم.انگار ما نداریم غذا ظرف میکنه میده به شوهرش میگه ببر براش.هر روزم گوشی دست میگیره آمار گرفتاریامو میگیره دست اخر میگه من از تو بدبخت ترم و قطع میکنه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
