دختر خالم یه خواستگار خوب داره
با هم دوست بودن
شب خواستگاریش
خواهر ناتنیش که از هم متنفرن فهمیده و راهی بیمارستان شده
بعد اومده گفته من این پسره رو میخواستم
و شروع به گریه زاری و.....
رفته به خالم اینا رو گفته
خالمم به دخترش گفته هرگز نمیذارم با این ازدواج کنی
خواهرت عاشقشه
و همه چی رو بهم زدن
شما هم بودید بهم میزدید؟
یا این کار خالم خودخواهی بوده
من نمیدونم چطور دختر خالمو آروم کنم
اصلا نمیفهمم چی بگم
خیلی پسره رو میخواد
شما بودید بخاطر خواهرتون از پسره میگذشتید؟