نشسته بود دور میزش شلوغ بود بادیگارد داشت اجازه نمیدادن نزدیک میز شه بعد چند نفر خواستن نزدیک شن بادیگاردا مانع شدن بعد خودش با عصبانیت مردمو پس زد پاشد رفت اصلا به حرفای مردم ری اکشن مردم توجه نکرد سرشو انداخت به حرص و عصبانیت رد شد
ولی شاید باورت نشه فلامک بادیگارد هم نداشت اصلا خیلی خونگرم و خاکی بود