دعا میکنم عزیزم اول باید خودت قوی باشی تا بتونی بهش کمک کنی . ممکن هست جهش ژنتیکی یک باره داشته باشه . که قابل درمان هست . زندگی رو نباید تعطیل کرد. اول باید مشکل رو بپذیزی تا بتونی حلش کنی. ازدیگران مخفی نکن خودت و فرزندت رو . اینطوری با قضیه راحت تر کنار میای بهت میتونی جلو بری. من یادم هست منم غصه خواهر زاده و برادر زادم رو خیلی میخوردم ، ولی هر جا رفتن دکترها گفتن خوب میشه نگران نباشید. الان به خدا با این زبون درازشون ما رو آسی کردن . اصلن نفهمیدیم چطور خوب شدن . مطمعن هستم به خدا ایمان دارم که خوب خوب میشه. اگر شما اینطور خودت رو نبازی
دوستم یه. نفس بکش اول
شما خودتو یه ثانیه بذار جای من دختر ماهم مثل دسته گل تا الان بدون هیچ مشکلی حرف زده مثل بلبل
حالا یهو از یک ماه پیش اینطوری صحبت میکنه هیچکس به اندازه من دلسوز این بچه نیس وقتی میبینم اینطوری داره تلاش میکنه تقلا میکنه صحبت کنه دلم ریش میشه دختری ک توی هوش و ذکاوت و شیرین زبونی مانند نداشت حالا اینطوری شده شما خودتو بذار جای من قلب شکسته نمیشه؟؟من بی اعتماد به نفس اگر باشم ضعیف نیست ک اگر بودم این همه تقلا نمیکردم برای بچه تا اخر دنیا هم لازم باشه میجنگم تا دخترم مثل روز اول بشه
بعد هم من الان واقعا توی اوج ناراحتی با این پیام پر از سرزنش شما بیشتر دلم گرفت میدونم که حرفاتون درسته ولی مهربون تر باشین🤍🤍
خدا رو شکر سعی کنید همیشه آرامش واقعی داشته باشید نه اینکه به ظاهر واسه اینکه طفل معصوم متوجه نشه من مادر نیستم ولی عمیقا حستون رو درک کردم با قلبی آرومتر تلاشهاتون به امید خدا رو به مثبت میرن و نتیجه بخش، مطمئن باشید
و سعی کنید دوباره برید بیرون و تو جمع ها هر سه نفری مثل سابق بشید
همین نرفتن بچه رو متوجه میکنه که بخاطر این شرایط هست این تغییرات رخ داده این به خودی خود در درون یه استرس و ناراحتی و نارضایتی به بچه میده
ببین مشکل این نیست ک من نخوام ببرم مثلا همین امشب دخترم از موقعی گفتار درمانی میره متوجه لکنتش شده متاسفانه و من حس میکنم تو جمع ها بیشتر اضطراب میگیره و من اینو از حالاتش میفهمم تا جایی ک از دستم برومده خونمون رو براش اروم کردم تا اضطراب نگیره و بیرون هم میبرمش هر شب با وجود سرمای هوا میبرمش بیرون با هم میریم میگردیم ولی تو جمع های شلوغ مثل امشب لکنتش عود کرد و خودش دچار اضطراب شد منم هرچی راهکار برای کم کردن اضطرابش داشتم راه به جایی نبرد
به خدا اعصابم بهم میریزه کسی با بچه ها نا ملایمتی کنه. خودم اگه بچه ایی ببینم یکم کم توان تر از بقیه بچه ها باشه باهاش بازی میکنم حرف میزنم از بقیه بیشتر تحولی میگیرم. میگم اینا سختی زیاد کشیدن هم خودشون هم خانوادشون . اصلنم حسن ترحم نیست . حس علاقه بیشتر هست . وقتی میگید حبسش میکنم توی خونه روانم بهم میریزه . ایشالله عاقبت بخیر بشه ایشالله نامداریش.
هرکی طعنه و متلک هم بندازه به این شرایط و با نگاه ترحم آمیز نگاه کنه به هر بچه ایی که ضعف داره ایشالله خدا جوابشو بده .
ببین گلم دخترم از موقعی ک گفتار درمانی میره متوجه لکنتش شده
بعد تو جمع لکنتش شدید میشه اضطراب میگیره چون هی ازش سوال میپرسن این سوال میکنه اون سوال میکنه گفتار درمانگر گفت اصلا ازش سوالای طولانی نپرسید ولی امشب همش ازش سوال میپرسیدن
منم هرچی توی چنته داشتم به کار بردم شرایطو جمع کنم ولی جلوی هر چیزیو میگرفتم از یه جا دیگه خرابکاری میشد
اینکه تو خونه نگهش میدارم برای اینکه تو خونه کاملا ارومه و لکنتش اونقد زیاد نیس و میترسم بره بیرون مثل امشب بهش فشار بیارن سوال کنن نتونه جواب بده خودش اذیت میشه امشب مدام دستشو جلو دهنش مذاشت طفلی قلبم داشت درمیومد ازینکه داره تلاش میکنه حرف بزنه و نمیتونه
عزیزدلم الهی پس درسته واسه اش بیشتر استرس به این مورد دامن میزنه
من حدسی یه مورد رو میخوام پیشنهاد کنم ولی تحقیقی کنید آیا کاربردی هست یوگای کودک اگر مراکز استانها هستید شاید بهتر پیدا بشه ان شاءلله که براش کارآمد هست به علت تاثیر یوگا بر از بین بردن استرس ایجاد آرامش یا حتی موارد دیگه
شرایط سختی هست برای یه مادر . درک میکنم .
من یادم هست هیچ کس به خواهر زاده و برادر زادم ایراد نمیگرفت. هیچ کس هولش نمیکرد. خیلی هم دوست داشتن چون مادرانشون شاغل بودن همیشه توی کلاس های مختلف و مهد کودک پیش دبستانی ، هم بازی زیاد داشتن. یاد ندارم سر خوردگی داشته باشن .فکر میکنم توی جمع بودن اعتماد به نفس رو میبره بالا. البته جمعی که اذیت کن نباشن .بچه باهاشون اذیت نشه
اینایی ک میان خونه من اصلا اجازه نمیدن دخترم حرفشو کامل کنه
ازش سوالای مختلف میپرسن ک کامل مخ بچم میره تو فشار اینم هی تلاش و تقلا میکنه بتونه حرف بزنه
اگر لازم باشه مدتی مهد کودک میذارمش تا ببینم چجوریه شاید خدا کنه از سرش بیفته این لکنت
