2777
2789
عنوان

من دیگه ناراحتی اعصاب گرفتم از

16 بازدید | 0 پست

از توی ساختمون زندگی کردن با مادرشوهر

حقیقتش مادرشوهرم مگه چطور بشه بیاد خونمون اونا طبقه بالا هستن ما پایین وقتی بیاد بیست دقیقه میشینه میره

ولی من نمیدونم چند روز یک بار برم دو روز نمیرم روز سوم میگم برم نکنه ناراحت بشن ..همش میخام راضی نگهشون دارم میخام بی تفاوت باشم اما نمیتونم چکار کنم

وقتی بچه نداشتم خیلی باهاشون سرد بودم جاریم هر روز بالا بود من هفته یک بار میرفتم یک ساعت میومدم پایین

اما الان راحت شدم باهاشون دو تا بچه دارم پشت سر هم آوردم ..

جاریم بچه نمیاره به من میگه سخته خدا صبرت بده ..بچه نمیاره عزیزه

ولی من بچه نداشتم میگفتن بی ارزه ای

خلاصه جاریم وقتی دوست بودن با برادر شوهرم هر روز میومد بالا لوستر تمیز میکرد سرامیک دستمال میکشید

زبون بازه میگفت من عاشق بچم چهار تا میارم

تا ازدواج کردن دیگه دیر ب دیر میاد وقتی میاد کلاس میزاره آرایش و فلان ..اصلا دیگه مثل قبل نیس کمک مادرشوهرم نمیکنه

ولی من بچه نداشتم مادرشوهرم توقع داشت برم کمکش

ولی از جاریم توقع ندارم

چکار کنم منم نرم کمکش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز