قضیه از این قراره ک پدر نفهمم منو 12 سالگی به پسر عموی یتیمم ک22 سالش بود اون موقع داد
نزدیک 2 سال بعد عروسی کردم و بهم تجاوز روحی جسمی و هر چی بلا دلتون بخواد سرم آورد
بعد 16سال طاقتم تموم شد نتونستم اون همه زجر رو تحمل کنم خودکشی کردم
ک پدر و مادرم به خودشون اومدن و آوردنم خونه خودشون
بار ها بعد اون اتفاق التماسم کرد ک برگرد اما باز هر بار قاطی کردم
و خلاصه الان 18 ساله نمیزارن شکایت کنم نه خودشون کاری میکنن
دوسال پیش قبل اینکه خودکشی کنم پسر داییم میدونست وضعیتم چجوریه
ابراز علاقه کرد بهم من اعتماد نداشتم ارتباطمو باهاش قطع کردم اون رفت توی یه دعوایی قتل گردنش افتاد
الان زندانه دوساله
امروز یجوری باهام ارتباط گرفت حکم اعدامش همین زودیا میاد حالم خیلی خرابه
نمیتونم بهش بگن دیگه زنگ نزن نه میتونم باهاش حرف بزنم بهم میگه اگه منو ترک نمیکردی شاید اتفاقه اینجوری نمی افتاد
گفتم تقصیر من چیه میگه اگه تو رو داشتم هيچوقت تو همچین دعوایی نمی رفتم