فحش پدرم داذ سر هیچ و پوچ و سر اینکه خونه داییش نرفتم،،،،
پدرمم رفته بود مکه،،،،،،،، خیلی برام سنگین تموم شد فحشش،،،
جلوی مردم تالار نیومد،،، پدرمادرم از مکه اومدن،،،،
البته منم فحش مادرش دادم که دلم خنک بشه
ولی دیگه جوری از چشمم افتاد،،، ، جوری از چشمم افتاد تا چندماه حتی نگاهش هم نمیکردم،،،،،
بعد پنج شش ماه مجبوری کوتاه اومدم،،،، وگرنه بازم دلم نمیخواست حرف بزنم