2777
2789

هفته پیش خالم اومد برای دو روز بچه کوچیک چند ماهش رو گذاشت پیش من با مامانم رفتن یه شهر دیگه 




بابام سرکار بود منم دیدم نمیتونم تنهایی نگه دارم زنگ زدم شرکت خدماتی که یه بلاگر معرفی کرده بود که یکی رو بفرستن 


خانمه اومد خونمون بچه خالم رو نگه داره من به کارا برسم

دراز کشید کنار بچه پتو بچه رو کشید رو خودش گرفت تخت خوابید چند بار صداش زدم دیدم خوابش سنگینه منم با صدای سشوار بچه رو خوابوندم پا شدم برای جفتشون عصرونه درست کردم تو کل این مدت خانومه خواب بود 


 اومدم بچه رو شیر دادم خانمه رو هم بیدار کردم عصرونش رو دادم پولشو گرفت رفت خونشون 😶🫠


وقتی بابام اومد خونه اون بازم خواب بود رفتنی بابام بهش گفت خسته نباشی اونم برگشت گفت خسته که همیشه هستم ولی خدا قوتتتتت😐😶

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

وا این چه مدلشه

شجاعت نترسیدن نیست، بلکه این است که با وجود تمامی ترس‌ها، همچنان به دنبال تحقق رویاهای خود باشیم. ماهی سیاه کوچولو از سقا می‌ترسید، اما اجازه نداد این ترس از سرعت حرکتش بکاهد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

والا نتونستم حتی به مامانم بگم

همون عصر که بیدارش کردی پولشو تا اون تایم میدادی میگفتی ممنون دیگه نیازی بهتون نداریم🥴

شجاعت نترسیدن نیست، بلکه این است که با وجود تمامی ترس‌ها، همچنان به دنبال تحقق رویاهای خود باشیم. ماهی سیاه کوچولو از سقا می‌ترسید، اما اجازه نداد این ترس از سرعت حرکتش بکاهد...

همون عصر که بیدارش کردی پولشو تا اون تایم میدادی میگفتی ممنون دیگه نیازی بهتون نداریم🥴

پولو زده بودم به شماره کارت شرکت

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

بااین حال بیدارشم نکردی وتازه پولم بهش دادی؟؟؟چقدگرفت حالا؟

خیلیی سنگین خوابیده بود دیگه منم بیخیال شدم 

ساعتی ۲۰۰ بود انگار بعد گفت روزانه ۵۰۰ 

منم ۵۰۰ ریختم

وقتی به روی ما دریچه ای به نام اطمینان بسته شد تمام ازادی های زمین را قفس فرا گرفت

پولو زده بودم به شماره کارت شرکت

پس حتما بهشون اطلاع بده☹️ احتمالا بار اولش نبوده واسش عادی بوده

شجاعت نترسیدن نیست، بلکه این است که با وجود تمامی ترس‌ها، همچنان به دنبال تحقق رویاهای خود باشیم. ماهی سیاه کوچولو از سقا می‌ترسید، اما اجازه نداد این ترس از سرعت حرکتش بکاهد...

خیلیی سنگین خوابیده بود دیگه منم بیخیال شدم ساعتی ۲۰۰ بود انگار بعد گفت روزانه ۵۰۰ منم ۵۰۰ ریختم

۵۰۰هم زیاده والامگه به بچه رسیدگی کردکه بهش دادی؟تازه من به فکرکمکی بودم که بیارم برای خودم ماهی کارکنه بااین حرفایی که میگی والاخودم کارکنم صدشرف داره تابرم یه زن بیارم بگیره بخوابه بخوره پولم بگیره ازم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز