رفتار و برخورد تون با خانواده شوهرتون چجوره💟🦋🌹

اگر ببینن هم برام عادیه

خودشون می‌دونن رابطه مون صمیمی نیست 

همیشه بدون دعوت میان...

معمولی رفتارم

چرا ادم باید با دعوت قبلی بره خونه ی بچش؟؟؟ 

به نظرم اگه خانواده ی شوهر منتظر دعوت باشن انگار به من بی احترامی شده و یا من کاری کردم که رابطه اینقد سرد شده

از نظر من خانواده ی خانم یا اقا هر موقع دوست داشتن باید بیان فقط از یکی دو ساعت قبل خبر بدن سر زده نباشه

بیان قدمشون سرچشم مشکل خاصی باهاشون ندارم 

شاید تفکرات و دیدگاه هامون فرق داشته باشه 

شاید در حقمون خیلی کم لطفی کرده باشن 

ولی عادت ندارم به مهمون ترش رویی کنم 

درستش همینه،چرا من بعد اینهمه سال نتونستم بهشون بفهمونم مطلب ب این سادگیو چون شوهر بی دست و پام عرضه نداره پشتم دراد و محکم باشه بچ ننه اس افتضاح

یه سال پیش جمع شدیم خونه مادر شوهرم از قهر پارتی ب آشتی پارتی تبدیل بشه که،میزبانم به جمع قهر پارتی پیوست الان کلا راحتم😂

بخدا آنقدر که اذیتم کردن🤕

یه سوال داشتم عزیزم 

خانواده ی خودتون با دعوت  خودتون میان همیشه؟ 

وااااای😂😂😂😂

من کلا مهمون سر زده دوس ندارم

حداقل یکی دو ساعت قبلش خبر بدن اکیه

اما اگه خودم دعوت کنم سنگ تموم میذارم

رفتن ما به اونجا که دعوت نمیخواد.اومدن اونا به خونمون از روز قبل خودشون میگن فردا میایم..منم خوشحال میشم و بجز تمیزی ومرتب بودن خونه برای پذیرایی اصلا سخت نمیگیرم.همون میوه وچایی وبرنج وخورشت

راستش خیلی بی ادب بودن کلی بهشون عزت و احترام می‌داشتم و همیشه هاشون داشتم یهو بی دلیل شروع کردند به بی احترامی مادر شوهرمم دختراش دست پرورده خودشن دیگه فکر کن بعد از صد سال خانوادمم اومدن خونم تازه خودشون نهار درست کرده بودن تا سبزی و سالاد از خونه ۷ودشون آورده بودن یه سلیطه بازی کخ پول پسرم و می‌خورید تو خونه پسرم یکی نبود بگه ببخشید ها پسرت فعلا نشسته سر سفره مهمونش 😏😏 الان ۸ سال خانوادم سر اون موضوع نیومدن خونم که باز مبادا عفریته خانوم بل بشو کنه 

خانواده من با دعوت میان

خانواده شوهرم با دعوتم نمیان با اصرار زیاد میان

آخه اصلا چرا باید سرزده و بیش از حد خونه کسی رفت با دعوت میان منم بیشترین احترام رو میذاریم

بعضی از خانوادها اصالت دارن ولی بعصی از خانواده ها که تازه به دوران رسیده هستن بی اصالتن خانواده همسر منم از این مدلشه 

منم میومدن خونم کلی عزت و احترام میذاشتم و پذیرایی می کردم عالی با وجودی که همیشه سرزده میومدن... بعد میرفتن پشت سرم حرف مفت میزدن... اخرشم یکی از خواهر شوهرام بعد کلی پختن و شستن و روفتن کلفتی کردن براشون و مهمون داری کردن،. رفته بود پشت سرمون گفته بود نون ندادیم بخوره...

میخاستی بهش بگی عزیزم نمیدونستم اینقدر گشنه ای که واسه غذا ناله میکنی