چرا اینا اینطورن؟
چرا میرن زیر پای داییا؟
چرا با پول پدربزرگم پیش ما پز میدن؟😐
مشکلشون چیه؟
چرا دشمنی فرضی دارن؟
چرا تو روی ی نفر قربونش میرن ، پشت سرش میان بدشو میگن؟
دعانویسشون کیه؟
اصلا دعانویسی هست؟ یا داییام خودشون مشکل دارن؟
(اولویت اصلی داییام اوکی باید همسر و بچشون باشه ولی نباید ب مامان و بابای خودشون رحم کنن؟ نباید به خواهر و خانواده شون احترام بزارن؟)
دقیقا
دوتا زندایی دارم.
بزرگه با عالم و ادم درگیره با همه ی خانواده شوهر بجز یکی از خواهر شوهرا قطع ارتباط کامل حتی داییم اجازه نداره ببینه اونارو
دایی کوچیکم ی زن سلیطه داره ولی میسازیم باهاش بخاطر دایی مون یعنی تا میشینه شروع ب تیکه کنایه میکنه
زندایی بد ذات میخوای مال من یک حروم لقمه هایی هستن دوست ندارن خواهر شوهرا و بچه هاشون پاشون رو بزارن خونه شون..بشدت حسادت میکنن به هر چی ما داریم.. مادر بزرگ و پدر بزرگم هر چی داشتن دادن این عنترا ..حالا که بابا بزرگم مرده مادربزرگه رو پرت کردن بیرون ..راهش نمیدن خونشون ..رفتن یه کلفت فضول به اسم پرستار گرفتن گذاشتن تو خونه مادر بزرگم که جاسوسی میکنه براشون..
من که ارزو میکنم اون ۲ میلیارد ۴ سال پیش حق مادر من از حلقوم شون بیاد بیرون که ارثش رو خوردن یه ابم روش ..هر روز هم خارجن بدبخت بیچاره ها
فکر کنم فقط منم زنداییامو خیلی دوست دارم
صدای فیس فیس اومد😂😂
چرا داییامون یکم عقل ندارن؟
چرا نمیگن آقا ما چندین سال با این خواهرامون بزرگ شدیم ، پدر و مادرمون زحمتمون رو کشیدن؟
مالا منم خیلی بدن یکیشون باعث مرگ داییم شد (الان این یکم رام شده ولی همه معتقدن اون داره میره پیش دعانویس 😐)
یکی دیگه داداشاش باعث ورشکستگی داییم شدن
یکی دیگه داییم و بچه هاش عرضه ندارن پول در بیارن ، ماهی یبار میاد پاچه بابابزرگمو میگیره ک برام خونتو بفروش
