باهم بحث کردبم امروز
رفته بود بیرون اومد گف چیکار کردی پس از صب تا شب سرت تو گوشیه ی شام نزاشتی
ب منم قبل اینکه بره نگفته بود شام بزارم ب منم نسپزده بود چیزی بزارم
۲۲ سالمه
گفتم ایشالا از دستت راحت شم ایشالا کفن من از،این خونه ببرن گف الهی امین
خیل دلم شکست
طوری نیست از این حرفا همه جا هست وقتی شک داری زنگ بزن بپرس مثلا بگو اگه دیر میایی شام بپزم
دیگه ۲۲سالته عزیزم شبا شام نمیخوردی قبلا بدونی وقتی هوا تاریک میشه هرکی خونه اس باید شام بذاره؟
خب چرا میگی اونم خواسته حرف کم نیاره یه چی گفته
مطمئن باش هیچ مادری همچین چیزی نمی خواد
خب که چی نفرین میکنی خودتو؟!
چرا این خرفو زدی اصلا؟
بعدشم همه باید تو خونه همکاری داشته باشن
خيلى بچه ای واقعا دیگه ادمبا بچش راحت نباشه با کی راحت باشه حالا عصبانی بوده چی گفته
خب ۲۲ سالته باید بهت بگن تا انجام بدی
من از ده سالگیم بچه داری و کارای خونه رو میکردم
آبجیم دو سالش بود مامانم رفت مکه ۲۰ روز نبود بچه با خودم بود
خونه پشت و رو بود میرفتن بیرون دسته گل بود برمیگشتن شامم میذاشتم
حق داشته مامانت تازه جوابشم پس دادی
قدر مادرت رو بدون
حق با مامانت هس، خب مگه نمیبینی شام ندارین مامانت دیر کرده،بچه نیستی که عقلت به این مسائل روزمره و روتین قد نده، یه چیزی درست میکردی آدم که از بیرون میاد خسته کوفته، ببینه غذا نیس، بدتر اعصابش به هم میریزه، تعریف از خودم نباشه، ده سالم اینا بود، مامانم از جایی دیر میکرد دست به کار میشدم حداقل یه سیب زمینی خالی سرخ میکردم تا اونی که از بیرون میاد گشنه نمونه
دختر متولد ۸۲ هستی ۸۰ سالت نیست که نفرین میکنی
اون برای خودت!!!!
