من و همسرم به خاطر یه تصمیم من موقتا جدا ازهم دوتا شهر جدا یعنی زندگی میکنیم. شوهرم سرما خورده از سرکار اومده بود شام نداشت. غذای محل کارش(بیمارستان) رو داشت میخورد چون محل زندگیش یه جوریه پیک غذا نمیبره که از بیرون بگیره.
خیلی ناراحت شدم براش واقعنی و دلم تنگ شده بود وتقعا تو ویدیوکال بغض کردم. گفت خودت این زندگی رو خواستی ادا در نیار
با خنده گفتا ولی خیلی سوزوند من رو عجیبب
از ته دلم دوستش دارم و دارم عذاب میکشم این شکلی فکر میکنه دربارهم
خب ادا در نیار
خب واسه چی جدا زندگی میکنید که چی بشه؟
میدونم مشکل دارین اگه مایل بودین من یه سوال راجب دندونم بپرسم شرایط ندارم برم دکتر
یعنی چی متوجه نمیشم
بغض واسه اینجور موردی خیلی دیگه از نظر ما مردا غیر منطقیه
نه ازتودتدون جای خالی که اندازه سوزن بود لثه در اومده اینیم که میگم سفت هست تازیرچونم و...که بقیش میره تاگردنم دردش میزنه به گردنم و..میخام بکشمش ولی هنوز نمیتونم میترسم کیست بگیره کیستش برام دردسر بشه چه قرصی بخورم حداقل
تا کی این شرایط ادامه داره؟
