اصلا دلم نمیخواد ببینمش اونم اینقد بی شخصیته با اینکه کلی دلمو شکست دیشبو تاصب گریه کردم حتی نیومد معذرت خواهی کنه دلم فقط از این میسوزم باردارم تو روزایی ک بیشتر از همیشه بهش نیاز دارم تنهام
ب دخترم غروب گفته بود مامانتو ببوس از طرف من بعدم شب برگشته بود پرسیده بود ب مامان گفتی اونجوری گفتم بی شخصیت حاضر نیست بیاد ی کم دلمو اروم کنه شبم تنهر میترسم بخوابم صبم باید پاشم صبونه دخترمو بدم خونست اون موقعه واقعا دلم نمیخواد ببینمش
مشگلتون سر چیه
سر چی
شب لقمه درست کن بزار یخچال ب دخترت بگو بخوره
یا مگه پدرش نیست همون موقع بگو بره ب پدرش بگه صبحانه بده
قهرلحبازی فقط اختلاف تنفر فاصله بیشتر میشه
اگر مساله جدی نیست بیخیال شو، اینجوری خودت اذیت میشی
مردا واسشون گریه خانمها خیلی اهمیت نداره یعنی درکی ازش ندارن
منم باردارم دو هفته اس زندگیم جهنمه جهنم بخدا حتی فکر خودکشی دارم شوهرم یه آدم نفهم ب تمام معناست
دیشب سر اینکه توماشین روسری سرم نبوده تو ماشین و همکاراش گویا نگاه کردن منو ی کم غر زد منم با مامانم بودم مامانم گفت سلام کردم جواب سلاممو نداده منم برگشتیم خونه گفتم چرا جواب سلام مامانمو ندادی گفت نمیخواستم بدونن با منی با اون طرز لباس(طرز لباس فقط سرم بوده ها چون شب بودو تو ماشین بودم)هواسم نبوده روسریم افتاده هزار بار بهم گفت ابرو شخصیتمو بردی شماها لخت کردن خودتونو کلاس میدونید هزار بدو بیراه دیگه چند روز قبلشم سر داداشش دعوامون شد منم میگم میرم اصلا براش مهم نیست قبلا اینجوری نبود انگار فک میکنه الان چون دوتا بچه دارم باید پاسوز بشم ب جا اینکه هوامو داشته باشه تو این دوران هزار بار کاری کرده تا حد مرگ غصه خوردمو گریه کردم
کینه ای نباش دشمن هم که نیستین، دیده خیلی عصبانی هستی خودش نیومده بوست کنه
