دقیقا بعدش جلوی اونا عالی عمل میکرد حرف میزد جلوی من بدترین توهین ها به اونا و نامزدم
واسه دانشگاه رفتن از اسلامشهر به کرج زورم میکرد میگفتم بیام اسلامشهر آزاد اینجا دوره خطرناکه من فقط هفده سالمه نمیفهمید هزاران بار دعوا درست کرد خیلی بچه بودم به حرفاش گوش میدادم از اینطرف با نامزدم و خانواده ش درگیر میشدم
اونا قلیون میکشیدن این منو پر میکرد چرا میکشن،اخه مگه همه مجبورن مثل ما باشن
همیشه فکر میکردم فقط من از خانواده شانس نیاوردم اما مثل اینکه خیلیا اینجورین
سلام خانوما به نظرم بیاید واضح تر بگید پدر مادرتون چیکار کردن که باعث نارضایتی تون شدن.
اینجوری میشه یه تجربه همگی که حداقل ما برای بچه هامون پدر مادر خوبی باشیم
واقن بعضی پدر و مادرها هیچ درکی از بچه دار شدن و بچه بزرگ کردن ندارن و انگار وظیفشون فقط بدنیا اوردن بچه بوده و دیگه تمام منم اصلن شانس ندارم از پدر و مادر و خواهر و برادر وقتی کسایی رو می بینم که مادر و پدر براشون چه کارها که نمی کنن همش ناراحت میشم چرا مال من اینجوری نیستن
نمیتونم اشتباهاتش رو بگم چون به طوماره
ولی منی که سنی ازم گذشته اینو فهمیدم بعد ازدواج الویت هر آدمی اول همسر و فرزنداش و خودشه از همه لحاظ
نه اینکه بیخیال خانوادت بشی نه اما نباید زیادی مایه بزاری تا جایی که به خودت و خونوادت لطمه نخوره
حالا از هر جهت مالی سلامتی احترام
خاله های من هیچ وقت به ما احترام نزاشتن و مادرم اصلا براش مهم نبود
تاقطره آخر سلامتبش رو برای خواهر ومادرش گذاشت و هیچکدوم براشون ارزش نداشت
الان هم اصلا متوجه نیست با ما و خودش چیکار کرده مقصر ماییم و خدا
