2777
2789

آره عزیزم بابام از وقتی نامزد کردم چون ما ترک بودیم اونا لر،خیلی سنگ انداخت خیلی دخالت کرد مامانم یه جور دیگه

سرهمه چی دعوا درگیری 

آخرش که بچه دار شدم دیگه هیچی بهشون نگفتم وزندگیم عالی شد ریشه ی دخالتشون رو قطع کردم

آسیب میزنن که جبران گاهی غیر ممکنهاز همه بد تر طلب کار بودنشه

غیر ممکن که نه ولی جبرانش واقعا سخته

دقیقا طلبکارن بعضی هاشون

کاملا می فهمم چی میگی

این پروفایل توسط چند نفر استفاده می شود

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دقیقا 

هر موقع به کارای جفتشون فک میکنم از غصه میخوام دق کنم 

همیییشه ام بچه های مردم بهتر بودن 

نه سیاست درست رفتار کردن داشتن 

نه بلد بودن با خانواده خودشون چجوری رفتار کنن 

اینجوریه که الان خانواده پدری و مادری هر دو از ما طلبکارند و اینا بازم بی دلیل ازشون دفاع میکنن 

خودم درسخونده و اجتماعی ام ب نسبت‌سنمم سریع رفتم کار و جمع کردم و ماشین و کلی طلا داشتم موقعیت اجتماعی خواهر برادرامم خوبن

ولی همیشه خواستگارام بخاطر بداخلاق و بددهن بودن مادرم و اینکه با کل فامیل و هنسایه و ... سر جنگ داشت و با همه درگیر بود نمی اومدن یا می اومدن ادامه نمیدادن

حتی شوهرمم میگه تحقیق کردیم گفتن مادرش بده

ولی دخترا خوبن و دیگه واقعا قسمت شد وگرنه من دیگه نا امید بودم از دست رفتارای مادرم


عزیزجان از اونجا که هیچکس کامل نیست، 

پدر و مادر همه مشکلاتی دارن 

اصلا عجیب نیست، یک موضوع عمومی هست



اما اینکه از پدر و مادر انتظار داشته باشیم ایرادی نداشته باشن و مشکلی نداشته باشن، عجیبه

دقیقا هر موقع به کارای جفتشون فک میکنم از غصه میخوام دق کنم همیییشه ام بچه های مردم بهتر بودن نه سیا ...

مادر من  اگر اینقدر که درگیر خانواده خودش بود به شوهر و بچه های خودشو توجه داشت   حتی به وجود خودش

الان گرفتاریمون خیلی کمتر بود  خیلی

آره عزیزم بابام از وقتی نامزد کردم چون ما ترک بودیم اونا لر،خیلی سنگ انداخت خیلی دخالت کرد مامانم یه ...

عریزم چقد شبیه من 

منم مامانم دلمو خون کرده بود اوایل عقدم 

بابام جلو بقیه  آبرومو می‌برد مامانمم بهش کمک می‌کرد مبادا واس خرد کردن من جلو اقوام کم نذاره 

با اینکه شوهرم بسیار بسیار مرد محترمیه پلی چون دستش تنگ بود و خانوادش ادا میومدن و آبروریزی میکردن مامان بابام فشار رو من میووردن 

عزیزجان از اونجا که هیچکس کامل نیست، پدر و مادر همه مشکلاتی دارن اصلا عجیب نیست، یک موضوع عمومی هستا ...

نگفتم  ایراد نداشته باشه اونم انسانه  منم ایراد دارم

اما از اشتباهش درس بگیره   همش تکرار نکنه  صد بار تکرار یک اشتباه

در نهایت هم مظلوم نمایی و انتظار 

مادر من اگر اینقدر که درگیر خانواده خودش بود به شوهر و بچه های خودشو توجه داشت حتی به وجود خودشال ...

دقیقا 

مامان من انگار خاله و دایی‌امو خودش زاییده این زن هیچوقت نمیخواد ازشون دست بکشه همیییشه جور اونارو این میکشه 

در حالی که اونا فقط زندگی و زن و شوهر و بچه خودشونو میبینن

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز