مستاجرمون همکلاسی راهنمایی و دبیرستانمه اما من دوست ندارم زیاد صمیمی بشیم باهاش چون آدم با کسی که معامله میکنه نباید صمیمی بشه در حد لزوم حرف بزن چون تجربه دارم از مستاجر قبلی مون اونم چون خونمون نوساز بود و خوب تو یه نگاه پسند کرد ولی پدر مادرم سر کرایه باهاش راه اومدن با اینکه ما خودمون احتیاج داریم
الان ماه دیگه عروسی شه مامانم گفته باید ما رو دعوت کنید من میگم صمیمی نشو آخه این چه کاریه اگه بخواد و دوست داشته باشه خودش دعوت میکنه منم دوست ندارم کلا عروسیش برم مامانم میگه تو حسادت میکنی
آخه من به چیه این حسادت کنم از صبحه هم به خالم زنگ میزنه میگه مائده اینجوری حرص کرده غصه میخوره میگه من عروسی نمیام
من چکار کنم از دست اینا شما بودید چطور رفتار میکردید