2777
2789

فقط نگین چی شد ازدواج کردی با این ....


9 سال زندگی کردیم

اخریا خیلی بحث داشتیم.دقیقا از موقعی شروع شد ک صاحب خونه پولمون نداد کار ب دادگاه کشید.قولنامه اسم من بود.من رفتم دنبال کارا

شوهرم همیشه بیخیال بود.مهم نبود چی میشه پول کجا میاد میره.کارگری تو رستوران.بهم میگفتن ساکت مظلوم حقش میخورن منم سرم تو درس و بچه مثل الانم ک اوضاع اقتصادی زیاد بد نبود میچرخید.از وقتی رفتم تو دادگاه دیدم اصلا براش مهم نیست.صاحب خونه چند بار اومد تهدید جلو خودش اقا پشت من قایم میشد

تازه جرقه خورد ذهنم ک اونی ک من تو ذهنم ساختم این نیست.

گذشت رفتیم ی شهرک کوچیکتر ب پیشنهاد ی نفر ی مغازه کوچیک زدیم درس و بعد لیسانس ول کردم. وام ب اسم من خرید و کارا برا من.ته کمک کردنش این بود ک بچه نگه میداشت.حالا چ مگه داشتنی بچه خواب اونم خواب.

نگین خودت عادتش دادی ک منم خسته بودم چ میکردم زندگی خاهرم رو هوا بود بخاطر زندان افتادن شوهرش سر دختر بردن نمیخاستم فشار ب خانوادم بیاد با گفتن طلاق میخام گفتم شاید درست شد

اقا گفت من بلدم بلدم رفتیم تو کار بلد نبود ی فلافل بزنه

گشتم و سرچ کردمو پرس و جو تا یاد گرفتم راه انداختیم چندماه اول بد نبود کم کم تنبلیش گل کرد

بلند نمیشد بریم سرکار بحث و دعوا برای بلند شدنش

کارا با من سفارش خریدو...

اومدیم جا ب جا بشیم سر سال این صاحب مغازه میخاست دبه کنه شانس ما رفتم دنبال کاراش شورا حل اختلاف بودیم طرف پشت تلفن فحش ب من  من تر سیدم هر چی زنگ میزدم ج نمیداد زنگ زدم شوهر دوستم اومد پیشم.خیلی این چیزا دیدم

کلا من شده بودم مرد..تکیه گاه ...

بحث و دعوا و روز ب روز بیشتر لج میکرد و یا کاراخراب میکرد همش اعصاب خوردی.یعنی من باید ی چیزی پرت میکردم تا بلند میشد بریم سرکار

حالا کار چی اخه من میگفتم دهنت ببند رو مخم نرو اصلا کارا خودم میکنمولی همینم نمیکرد

گذشت من روز ب روز عصبی تر و روانی تر از دستش.چندبار فکر خودکشی میکردم چون نمیتونستم اسم طلاق بیارم ولی خب من مادر بودم نمیشد خودکشی

ی شب بچه مریض گفتم برو دارو بگیر و بحث شد نمیرفت و...خلاصه کنم بقیه اش شرم اوره بگم

خلاصه ک ول کرد رفت و دقیق7 ماهه میگذره از رفتنش

من موندم 

تازه ب خودم اومدم

8..9 ساعت گاهی بیشتر مغازه از غروب تا نصف شب 

بچه کنارم گاهی دلم میخاد اشک بریزم ولی نمیشه

بی پولی خیلی بهم فشار میاره

بچه رو میبرم پیش

هم مردم هم زن

کار خونه 

درس بچه

مغازه

اجاره

قسط وام مغازه و....


همه ب کنار باید درسمم بخونم شاید استخدامیا فرجی شد قبول شدم نمیتونم تا اهر عمر ک این کار ادامه بدم از طرفی بازارم خراب

شهر غریب دور از خانوادم

از کار خسته میای تازه غذا پختن و بشور و بساب شروع میشه و بعد درس بخونی گاهیم ک مثل الان افکارت نمیزاره بخوابی حتی

من از زن و دختر بودن چیزی نفهمیدم

فقط مرد بودم مرد تر از خیلیا

شوهرم ی بار هم این 7 ماه سراغ بچه رو نگرفته

رفت ک رفت

راضیم اعصابم ارومتره ولی خب دلم برای خودم میسوزه

خیلی درد بزرگیه ک دلت برای خودت بسوزه


امشبم دلم گرفته بود بالاخره گفتمبنویسم شاید سبک شدم

میگن برو خونه بابات

بابام کمر درد ی حقوق خیلی کم با قسط داره ک ی خواهر مجردم دارم.برم چکار؟روستاست کارم نیست فاصله با شهرم زیاد

خلاصه ک ن راه پس دارم ن پیش

اینجام گار دیگه برم بچه چکار کنم کسی نیست بزارم پیشش

من هنوز زندم و مقاومت میکنم

ولی....

دیگه اون ادمسابق نیستم.....

عزیزم خداقوت بهت 

میتونی درخواست طلاق بدی ولی برنگردی خونه بابات؟تو که ماشالا زرنگی

تو این ۷ ماه زنگ اینا زده؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم تو مستقل شدن رو یاد گرفتی

این خودش بزرگترین اتفاقه برات، اون به اصطلاح مرد که اسمش نر بذاری بهتره ، رسالتش این بوده حداقل تو مستقل شدن رو یاد بگیری


خیلی سخته ولی روزای خوب میاد، سعی کن هرچقدر کم طلا پس انداز کنی از درآمدت و پیشرفت کنی

مغازتو بزرگتر کنی کم کم، خونه بهتر، درامد بیشتر

شاید چندسال سختی بکشی، یهو به خودت میایی میبینی یه زن قوی با درامد بالا و چندتا نیرو داری که کنارت دارن روزی میخورن

به اینده خوش بین باش

باور کن نشد وجود نداره، اگر نشده یعنی هنوز راهشو پیدا نکردی❤️

عزیزم خداقوت بهت میتونی درخواست طلاق بدی ولی برنگردی خونه بابات؟تو که ماشالا زرنگیتو این ۷ ماه زنگ ا ...

حق حضانت و حق طلاق تا سرش داغ بود میگفت میخام برم برم گفتم و امضا زد

ولی چون پول نداشتم وکیل نتونستم بگیرم تازه ی وکیل پیدا کردم کم بگیره فعلا جلسه های مشاوره ب زور تموم کردم یماه دیگه گفت تمومه

از بیرون فقط محکم بنظرم میام ولی از درون شکستم بدم شکستم 

فقط شرپام

خودشم گم و گور کرده

نه فقط 3 ماهی گذشته بود ی زنگ زدم اونم باز از فشار اطرافیاو شاید منم مقصرم گفتم پشیمونی برگردیم گفت نه نمیخام راحتم نمیتونم مسئولیت  زنو بچه قبول کنم

عزیزم داستانتو خودتم خیلی ناراحت شدم از بعضی مردای سرزمینم که قدر شیر زندایی مثل تو را نمی‌دونن

توکل به خدا کند اون لیاقت داشتن زنی مثل تو را نداره 

فقط بدون الان که هفت ماه رفته و خبری ازش نیست مطمینی جایی دیده با کی دیگه سرش گرم نیست؟ مگه میشه 

هفت ماه ترک منزل از نظر قانونی حق با شماست حالا هم که شرایط جدایی نداری 

متوجه نشدم شوهرت کجارفته؟یعنی ولت کرده رفته ؟خب چراشکایت نکردی پدرشودربیاری اصلا ازش خبرداری ؟میدونی ...

رفت خونه مامانش الانم نمیدونم کجا سر کاره

اووو دادگاه نرفتی اینقدر باید هزینه کنی

من الان حکم مهریه و نفقه گرفتم ولی پول ندارم اجرا بزارم

ب زور ب اجاره و قسط و خوراک برسونم

حق حضانت و حق طلاق تا سرش داغ بود میگفت میخام برم برم گفتم و امضا زدولی چون پول نداشتم وکیل نتونستم ...

عجب بیشرفیه!

طلاقت رو که گرفتی برنگرد خونه بابات 

چندسالته؟بگه چندسالشه؟

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

عزیزم تو مستقل شدن رو یاد گرفتیاین خودش بزرگترین اتفاقه برات، اون به اصطلاح مرد که اسمش نر بذاری بهت ...

نمیدونم فعلا ی ماهیه ب خودم اومدم و واقعا بازارم خراب بود و من بی انگیزه فعلا درگیر جور کردن قسط و اجاره عقب افتاده و پول دادگاه و کیل

داداگاه قدم ب قدم پول میخاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز