الان سه ساله که قهریم مقصر بودن خودشون میومدن دائم خونه مادرم و خونه ی من بعد ک عید شد ما خواستیم بریم همسرش گفت من حتی مادر خودمم نمیاد خونمون فقط ما میریم و اجازه ندادن بریم مامانم خیلی ناراحت شد و گفت خدا کنه خوشبخت باشین ما نمیاییم اصلا که من خیییلی ناراحت شدم بخاطر مادرم و به داداشم گفتم خجالت بکش واقعا زشته این رفتار و اینجا کسی خدمتکار شما نیست که بعد اون دیگه نیومدن و ما هم نرفتیم تا وقتی بچش بستری شد من رفتم که جوابمو اونجوری دادن و انگار نه انگار که مقصر قطع رابطه اونا بودن منم فقط سکوت کردم و برگشتم و خدارو شکر که تنها بودم 😕😕
بعضی وقتا گوشت و خونت جوری باعث عذابت میشه که ترجیح میدی رابطه ای نباشه