بیاین براتون بگم،نوجوون بودم ۸سال یه پسری رو دوست داشتم و میپرستیدمش.تو این ۸سال همیشه دعا کردم بهش برسم پسره هم فهمید میخوامش،بزرگترین آرزوماین بود که اونم عاشقم بشه که نشد ومن تو عشق یه طرفه سوختم...😔بعد اون امیدم به درسم بود،درسم خیلی عالی بود،معدلم همیشه۱۹/۸۰اینا بود.زورمومیزدممعلم شم،با بدبختی پول جور کردم کتاب کنکوری خریدم اونقدر خوندم ترازمم خوب شد ولی قبول نشدم.۵بار کنکور دادم.مصاحبه رفتم همه چی عالی بود اما من بازم به آرزومنرسیدم😔با کسی که دوسش نداشتم ازدواج کردم،حالام از شانس نکبتم ،شوهرم هرچی کار میکنه بازم پولش کمه.انگار همیشه لنگیم و انگار هشتمون گرو نهمونه...
دوستام و همکلاسیامو میبینم همشون خوشبخت،اکثرا یا با آدممورد علاقشون ازدواج کردن،یا تو درس شانس آوردن و به یه جا رسیدن یا یه شوهر خیلی پولدار گیرشون اومده...ولی زندگی خیلی در حق من بی انصاف بود.منی که ۸سال خواستمو خواسته نشدم حقم بود یه شوهر زن ذلیل و پولدار حداقلش گیرم بیاد...خدا شاهده تو خوابمم نمیدیدم زندگیم اینجور شه🥺